شما اینجا هستید

اجتماعی » حکایت هایی از زندگی «سیده زهراخانم» مادربزرگ امدادگر شهرستان املش

او را سیده زهرا خانم صدا می زنند. مادربزرگ امدادگر اهل شهرستان املش که همه عمر روی ویلچر نشسته، اما به اندازه تمام مردم یک شهر، برای کمک به دیگران در تلاش و تکاپو است.خانه قدیمی‌‌اش با آن سقف شیروانی دار، انگار به اندازه تمام خانه های بزرگ شهر جا دارد. دلش انگار دریایی دیگری است که به وسعت خزر تنه می زند و صبر و استقامتش هم کوه‌های سربه فلک کشیده املش را به مواجهه می طلبد. سیده زهرا خانم از روی همان ویلچر جمع و جور، دختران بی پناه بسیاری را در دامانش پرورش داده و به خانه بخت فرستاده، یتیمان زیادی را زیر بال و پر گرفته و به عنوان یک امدادگر داوطلب هرجا که حادثه ای رخ داده، برای کمک‌رسانی حاضر بوده است. در ادامه ماجرای کمک‌ها و کارهای خیر مادربزرگ امدادگر شهرستان املش را می‌خوانید.
خانه ای که درش همیشه باز است
سیده زهرا را همه در املش می شناسند. اصلا هر کجای شهر که اسمش را بیاورید، یک راست شما را در خانه او می برند. همان خانه حیاط دار و دلباز با آن حسینیه دلگشای گوشه حیاط که خیلی ها را حاجت روا کرده و گره مشکلات بسیاری دیگر هم در همین حیاط و حسینیه جواد الائمه باز شده است. سیده زهرا گوشه ایوان خانه، روی ویلچری که سال‌هاست همدم و همراه اوست نشسته و لازم نیست حتی کلامی به زبان بیاورد. همین‌که زیر شرشر باران همیشگی املش، از روی ایوان خانه دست تکان می‌دهد و لبخند می زند، یعنی خوش آمدید به خانه ای که درش همیشه به روی همه باز بوده است. اگرچه معلولیت از همان بدو تولد دست و پایش را بسته و توان حرکت را از او ربوده است، اما مگر می شود دلی که به وسعت دریا شده را جایی زندانی کرد؟ ‌آوازه کارهای خیر سیده زهرا دیگر در تمام املش که نه در تمام گیلان بر‌کسی پوشیده نیست، حتی با وجود اینکه معلولیت توان تکلم را هم تا حد زیادی از او سلب کرده است. اکرم پاکزاد که سال ها در هلال احمر شعبه املش فعالیت کرده و چند سالی هم ریاست این شعبه را به عهده داشته است، از ماجرای پیوستن سیده خانم به جمعیت هلال احمر می گوید:«سیده خانم به واسطه کارهای خیرش در تمام شهر چهره ای شناخته شده بود. سال ۱۳۸۵ وقتی از فعالیت های هلال احمر باخبر شد، به صورت داوطلب به جمعیت پیوست تا از این طریق هم کمک حال محرومان و خانواده‌های آسیب دیده باشد. از آن به بعد هر جا حادثه ای اتفاق می افتاد برای کمک می آمد. از سیل و زلزله در اقصی نقاط کشور تا قحطی سومالی و… برای کمک داوطلب می شد.»
مادر همه دختران
خانه سیده خانم، فقط یک خانه معمولی نیست. اینجا، خانه امید خیلی‌هاست. سیده خانم با دل دریایی و دست هایی بخشنده، چراغ خانه اش را ‌تمام این سال ها برای افرادی که پناهی نداشته اند، روشن نگه داشته است. سیده خانم سقفی از مهربانی و آرامش برای دخترانی ساخت که زلزله و بیماری آنها را از آغوش گرم خانواده جدا کرده بود. پاسخ او به تمام این حرف ها و سئوالات تنها یک لبخند است و سری که آرام به سوی پنجره باز خانه می چرخد و نگاهی که به در همیشه باز حسینه گوشه حیاط خیره می ماند. اکرم پاکزاد اما لبخندی می زند و می گوید:« سیده خانم قبل از اینکه به جمعیت هلال احمر بپیوندد هم یک امدادگر تمام عیار بود. همین خانه گواه همه حرف های ماست. سال ۱۳۶۹ در منطقه ییلاقی پیرکوه املش زلزله ای آمد که بسیاری از خانه ها را آوار کرد. در آن زلزله خیلی‌ها سرپرست خانواده‌شان را از دست دادند و تامین هزینه های زندگی برایشان غیر ممکن بود. سیده خانم بسیاری از دخترانی که در آن زلزله خانواده خود را از دست داده بودند به همین خانه آورد و مثل یک مادر دلسوز از آنها نگهداری کرد. برایشان جهیزیه تهیه کرد و تا راهی‌کردن آنها به خانه بخت هم سایه به سایه کنار آنها بود.» خانه سیده خانم اما هیچوقت خالی نمانده.حرف ها که به اینجا می رسد، فاطمه که از ۳ سالگی در خانه سیده خانم بزرگ شده و حالا ۱۸ ساله است، می‌گوید:« سیده خانم مثل مادر برای همه ماست. در این خانه تا امروز از ۵۰ دختر جوان و زنان بی سرپرست حمایت کرده و برایشان سرپناه ساخته است.»
سه شنبه های عاشقانه
کارهای خیر سیده زهرا خانم به همینجا ختم نمی شود. او برای کمک به کودکان و بیماران سرطانی و صعب و العلاج هم دغدغه دارد. به جز فعالیت های خیریه اش در همین خانه خاطره انگیز و کمک به بیمارانی که با هزار امید و آرزو در خانه او را می زنند، یکی دیگر از خدمات داوطلبانه سیده زهرا خانم، زیر پوشش قرار دادن کودکان و بیماران مبتلا به بیماری‌های سخت است که از هلال احمر املش کمک دریافت می کنند. پاکزاد می گوید:« وقتی سیده خانم به جمعیت هلال احمر پیوست، با وجود مشکلات جسمی هر هفته به ساختمان مرکز سر می زد و هنوز هم در حد توان همین کار را می کند. او بسیاری از کودکان مبتلا به بیماری‌های خاص را که از جمعیت کمک نقدی دریافت می‌کنند، زیر پوشش گرفته و خودش هزینه های درمانی آنها را در حد توان پرداخت می‌کند.» سه شنبه ها اما خانه سیده زهرا خانم حال و هوای دیگری دارد. مادربزرگ امدادگر املشی، برای زنان روستایی و بانوان سرپرست خانواری که برای تامین هزینه های زندگی خانواده خود تلاش می کنند، قدم خیر برمی دارد. سه شنبه ها که زنان روستایی برای فروش محصولات مزارع خود به شهر می آیند، سیده خانم در همین خانه‌ به کمک همه دخترانش، برای آنها سفره می چیند تا درآمد آن روزشان صرف تهیه غذای نیم روز نشود و بیشتر بتوانند کمک حال خانواده خود باشند.
حسینیه جوادالائمه
کلید تمام کارهای خیر سیده خانم در حسینیه گوشه حیاط خانه است. مادربزرگ امدادگر املشی، غیر از این خانه و حسینیه دارایی دیگری ندارد. یک عمر آبروداری در خانه اهل بیت(ع) است که او او را مورد اعتماد مردم قرار داده است. حسینیه جوادالائمه شب های جمعه هر هفته میزبان عاشقانی است که برای شرکت در مراسم مذهبی از اقصی نقاط گیلان و حتی استان های اطراف به خانه سیده خانم می آیند. ایام محرم و صفر هم که این خانه جای سوزن انداختن ندارد. معنی نگاه های خیره سیده خانم و نم اشکی که با شنیدن نام ائمه اطهار گوشه چشم هایش می نشیند، حالا معلوم می شود. او همه این عزت و آبرو را از همین حسینیه و نذوراتی دارد که مردم می خواهند به واسطه دست های پرتوان او به دست نیازمندان برسد.
تجهیز پایگاه امداد و نجات کوهستان کوجید
یکی از فعالیت های تاثیرگزار سیده خانم، کمک به تجهیز پایگاه امداد کوهستانی کوجید در شهرستان املش است. سیده خانم پس از عضویت در جمعیت هلال احمر، در یکی از نخستین فعالیت هایش پایگاه کوهستانی کوجید را که فاقد امکانات لازم بود تجهیز کرد. او لوازم گرمایشی، تخت، پتو و دیگر امکانات استقرار امدادگران را تهیه کرد.

غیرمنتظره – سایت خبری گیلان | اخبار گیلان – خبر رشت