به گزارش غیرمنتظره، این روزها که دیگر مسابقات با تیم‌های عربستانی مطرح است، بازهم کیفیت فروتر چمن و ورزشگاه‌های ایران خوراک رسانه‌ها و گلایه برخی ورزشکاران پرطرفدار شده است. در واکنش به این وضعیت، رئیس‌جمهور دستور ساخت یک ورزشگاه جدید و تراز نوین را دادند و معاون اجرایی ایشان مکانی را در نزدیکی حرم امام(ره) و نمایشگاه آفتاب معرفی کردند. به نظرم باید ورزشگاه آزادی را نمادی از برخی مشکلات کشور دانست؛ کمااینکه مصلای تهران نماد دیگری از دیگر مشکلات کشور است. بیاییم با هم درس‌هایی را که از پدیده ورزشگاه آزادی می‌توان گرفت، مرور کنیم.

پیش از هر چیز فرسودگی ورزشگاه آزادی نمادی از فرسودگی تدریجی زیرساخت‌ها در کشور است. بیش از ۱۰سال است که بودجه دولت تقریبا صرف بودجه جاری می‌شود و بودجه عمرانی آن‌قدر ناچیز است که کفاف جبران استهلاک زیرساخت‌های موجود را نمی‌کند. تنها ورزشگاه‌ها نیستند که فرسوده شده‌اند، بلکه جاده‌ها، ساختمان مدارس، دانشگاه‌ها، بیمارستان‌ها، ادارات دولتی و عمومی همگی دچار این بلیه شده‌اند. اتوبان قم-کاشان که زمانی بهترین اتوبان ایران بود، امروزه چنان ناهموار است که خیلی‌ها از تردد در آن پرهیز دارند. بله تا وقتی منابع به اقتصاد وارد نشود و صرف زیرساخت نشود ما با چنین فجایعی روبه‌رو خواهیم شد. اینکه حوادث در ایران رو به افزایش است، به‌دلیل آن است که ماشین‌آلات هم دچار فرسودگی می‌شوند. هرقدر که خلبان‌ها و راننده‌ها را بابت تصادف مقصر قلمداد کنند و جریمه کنند، اما نمی‌توان سهم فرسوده‌شدن ناوگان حمل‌و‌نقل عمومی را انکار کرد.

نکته دیگر آن است که جبران نشدن استهلاک‌ها به واسطه تفکراتی بوده که ماهیت عوام‌پسندانه داشته است. اینکه نگذاشته‌اند بلیت حضور در ورزشگاه گران باشد تا به تماشاگرها فشار نیاید، محصولش آن شده که این ورزشگاه منابع لازم برای بازسازی پیوسته خود را نداشته است. اینکه نگذاشته‌اند مبلغ عوارض جاده‌ای زیاد شود، محصولش این شده که اتوبان‌ها پر از چاله و چوله شده است و دیگر تردد در آنها آسان نیست. اینکه قیمت بلیت هواپیما سرکوب می‌شود، شرکت‌های هواپیمایی را از داشتن هواپیماهای نو و روزآمد محروم ساخته است. وقتی با پیامد تصمیمات روبه‌رو می‌شویم، باید ما را به ریشه‌یابی آنها برساند.

نکته دیگر غفلت جمعی ما از تخصص تعمیر و نگهداری است. همان‌طور که یک خودروی خوب نیازمند تعمیر و نگهداری است و اگر به موقع روغن آن تعویض نشود، موتور آن خراب می‌شود، هرچند استفاده کمی از آن بشود، زیرساخت‌ها هم دستورالعمل‌های حفظ و نگهداری دارند که اگر آنها رعایت شوند، عمر آن زیرساخت زیاد می‌شود و اگر رعایت نشوند، عمر مفید آنها کم خواهد شد. نامه اخیر آقای هاشمی‌طبا نشان داد که در حفظ و نگهداری ورزشگاه آزادی غفلت‌هایی شده است و اگر با هزینه گزاف ورزشگاه جدیدی هم ساخته شود، اگر به این نکات توجه نشود، همین مشکل دوباره بعد از چند سال سر برخواهد آورد. در سال‌های اخیر که کشور با کمبود سرمایه و سرمایه‌گذاری روبه‌رو است حفظ، تعمیر و نگهداری زیرساخت‌ها اهمیت دو چندان پیدا می‌کند و هزینه غفلت از آن برای کشور ما گران‌تر از قبل شده است. نکته دیگر به ترکیب هزینه‌های باشگاه‌ها برمی‌گردد. بهتر نیست باشگاه‌های دولتی و شبه‌دولتی فوتبال به جای پرداخت‌های کلان به بازیکنانی که در دهه‌های اخیر تقریبا هیچ افتخاری برای کشور نیافریده‌اند، این مبالغ را صرف رسیدگی به زیرساخت‌ها کنند؟

نکته آخری که باید به آن توجه کرد این است که چرا فوتبالیست‌های کشور به جای خرید و ساخت ورزشگاه به سراغ کسب‌وکارهایی مثل رستوران می‌روند؟ چه عواملی موجب شده است که این ورزشکاران با وجود درآمدهای کلانی که دارند رغبتی نداشته باشند تا در حوزه‌ای سرمایه‌گذاری کنند که در آن مزیت و تجربه دارند. در شرایطی که دولت در انجام تعهدات خود گرفتار است، آیا بهتر نیست شرایطی را فراهم کنیم تا ورزش کاملا خصوصی شود و باری بر گردن دولت نباشد؟ به باور من نباید عربستان که متکی به پول نفت است الگویی برای فوتبال ایران شود، بلکه باید کشورهای اروپایی به الگویی برای تبدیل ورزش به‌عنوان یک کسب‌وکار تبدیل شوند. سیاستگذاران ورزشی نباید دنبال آن باشند که دولت ایران هم مثل عربستان در حوزه ورزش ولخرجی‌های زیاد کند، بلکه باید موانع سودآور شدن ورزش به‌عنوان یک کسب‌وکار را برطرف سازند. تنها این‌گونه است که ورزش از ثبات و رونق قابل قبول و در عین حال ماندگار برخوردار خواهد شد.