به گزارش غیرمنتظره، رضا حقی: خبر فوت اکبر محبوبی فر مرا غافلگیر نکرد چون میدانستم مریض است و به خاطرات زیاد مشترکی که باهم داشتیم فکر میکردم، ولی وقتی قضیه خرید قبر هشتمیلیونی از طرف خانواده او توسط سروش علیزاده همکار تئاتری و رسانهایی ما در رسانهها بازتاب داده شد و خبر پیگیری رئیس کمیسیون فرهنگی شورای پنجم در این خصوص که چرا با داشتن لایحه و موافقت شورا و موافقت فرمانداری و ابلاغیه چند ساله این قانون که قبر برای هنرمندان رایگان است، اما این مصوبه انجام نمیگیرد، مرا غافلگیر کرد و برایم قابلتأمل بود.
آقای شهردار، کمیسیون فرهنگی شورای پنجم این مسئله را درک کرده بود که در زنده ماندن هنرمندان نتوانسته برای آنها کاری بکند حداقل اقدامش این بود که بتواند مثل شهرهای دیگر چند فرهنگسرا در رشت توسط شهرداری ایجاد کند تا هنرمندان رشتههای مختلف مثل سینما تئاتر، شعر و داستان، تجسمی و موسیقی در آن فرهنگسرا در کنار هم فعالیت کنند، چون این اقدام میسر نشد با این مصوبه حداقل در قبرستان هنرمندان رشتههای مختلف در کنار هم در قطعه هنرمندان جمع شوند! همین اندازه دمشان گرم حداقل تو این دنیا نشد که کاری بکنند اما همین کارشآنهم در جهت کم کردن هزینه قبر و کفنودفن برای آن دنیا قابلتقدیر است، ولی این قانون مصوب شورا تا الآن توسط شهرداری انجامنشده است.
آقای شهردار، بر اساس من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق از شما ممنونیم. سازمان فرهنگی شهرداری چند بنر تسلیت برای اکبر محبوبی فر هنرمند تئاتر و فعال رسانهای در سطح شهر نصب کرده، جای تقدیر دارد.
وقتی متولی اصلی فرهنگ و هنر و رسانه یعنی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران این کار را انجام نداده که احتمالاً به خاطر صرفهجویی! دیده سازمان فرهنگی شهرداری این کار را انجام داده خواسته اداره ارشاد برای چهلم انجام دهد.
آقای شهردار، قبیله هنرمندان در زندهبودن خیری از مسئولین فرهنگی هنری ندیدهاند، یعنی این مسئله از دیرباز در این مملکت مرسوم بوده و سابقه چند هزارساله دارد! فیلمهای تاریخی و قدیمی را دیدهاید؟ زمان تقسیم بودجه توسط پادشاهان قدیم هر وزیری میآمد و گزارش میداد، وزیر جنگ از جنگهای پیش رو میگفت، شاه دستور میداد ۲۰ ارابه سکه زر به او بدهند. وزیر دربار میآمد گزارش میداد میگفت ۵۰۰ کیسه زر به او بدهید سر آخر که تقسیم بودجه تمام میشد شاه اعلام میکرد، مطربان بنوازند و شاعر شعر بسراید و وقتی از شعر شاعر خوششان میآمد شاه دستور میداد، دهانش را پر از زر کنید!
یعنی قبلیها بهاندازه چند ارابه با اسب! و یا چند کیسه با قاطر! سکه را میبردند، نوبت هنرمند که میشد آنهم اگر از شعر خوششان میآمد سکه را کف دست او نمیانداختند و میگفتند دهانش را پر از زر کنید! یعنی بهاندازه یک پیک هم به هنرمند بها نمیدادند. وقتیکه پیک خبر خوب میآورد پادشاه از زیر ماتحت خود یک یا چند کیسه زر در میآورد و برای پیک پرتاب میکرد هنرمندان همیشه مثل الآن فقط و فقط احترام معنوی داشتن، یعنی با ورود آنها به مجلس آنها را میبردند تا جای خوب مجلس بنشیند، چاکران درگاه میآمدند سرپا میایستادند و بهنوبت کیسههای زر را بهصورت پیاده یا با قاطر یا با ارابه میبردند. هنرمندان ولی در جای خوب دربار پادشاه در مجلس نشسته بودند و قابلتقدیر و احترام بودند!
آقای شهردار، به شما ایرادی نداریم که تا وقتی زندهایم قدر هنرمندان را نمیدانید، حتی مثل دو هزار سال پیش! مثل آنها به دهانمان لطفی نمیکنید! جان هرکسی که دوست دارید حداقل مصوبه قانونی شورا را اجرا کنید و پول قبر را از وراث هنرمندان نگیرید.
آقای شهردار، بعد از ۲ سال تعطیلی کارهای هنری به علت کرونا بگذارید حداقل با خیال راحت بمیریم! و غصه این را نداشته باشیم که در این وانفسای اقتصادی، وراث ما چطور پول قبر و دفن و کفن ما را تهیه کنند.
آقای شهردار، قول میدهی این قانون را اجرا کنی، میتوانیم با خیال راحت بمیریم؟!
- کد خبر 82952
- پرینت