به گزارش غیرمنتظره، سخنان اخیر مسعود پزشکیان درباره قیمت بنزین، سروصدای زیادی به پا کرده است.
در همین ارتباط عصر ایران نوشته است:
مسعود پزشکیان رئیسجمهوری سؤال کرده «بنزین با کدام منطق، با این قیمت عرضه میشود؟» در جواب باید گفت: با همان منطقی که هم اکنون کشور اداره میشود. با همان منطقی که اینترنت را فیلتر کردهاند و فیلترشکن میفروشند. با همان منطقی که صداوسیمای گران و کم مخاطب همچنان بودجه میبلعد. با همان منطقی که واردات خودرو را بستهایم و اسیر خودروسازان داخلی شدهایم.
پزشکیان با زیرسؤالبردن قیمت بنزین و وضعیت تهیه و فروش آن در کشور گفته است:
«هیچ منطقی وجود ندارد که بنزین را با دلار آزاد بخریم و با سوبسید به مردم بفروشیم. هر انسان آگاه، هر انسان دانشمند و هر انسان دغدغهمندی، من تصور نمیکنم این نوع سیاست و این نوع نگاه را بپذیرد. هیچ منطقی وجود ندارد که ما بنزین را به قیمت دلار آزاد بخریم و به قیمت سوبسید دار بفروشیم… حالا که بنزین را (به این قیمت) بدهیم، جای بحث است که (آیا واقعاً) ما باید این را بدهیم؟ علم اقتصاد، دانشمندان و تجربه بینالمللی این حرف را از ما قبول میکنند؟ کارشناسان ما باید بلند شوند و نسبت به سیاستهای نادرستی که اجرا میکنیم، اعتراض کنند. اما حالا کارشناسان و اقتصاددانان اعتراض نمیکنند…من (بهعنوان دولت) پول گندم، پول دارو و پول نهاده و حقوق بازنشستهها را ندارم؛ اما بنزین دلار ۵۰ تومان را میفروشم ۱۰ تومان. کدام منطقی این را از ما قبول میکند که ما داریم این کار را میکنیم؟»
حال باید گفت بنزین، نمونه ناتوانی دوستداشتنی دولت است. دولت فربهای که در تمام امور عمومی و خصوصی مردم دخالت میکند و از تولیدمثل و لباس مردم تا بهشت و جهنم ملت، دستور و قانون میتراشد؛ اما از افزایش قیمت بنزین ناتوان است. این ناتوانی، دوستداشتنی است چرا که اعترافی است در برابر قدرت مردم.
افزایش قیمت بنزین خطرناک است. از یک سو، به دلیل پیشبینی واکنش شدید مردمی و تورمزایی نمیتوان قیمت بنزین را افزایش داد و از سوی دیگر، ادامه وضعیت فعلی به دلیل فشار به بودجه کشور، قابل ادامه نیست.
ملت از اینکه دولت در این چالش بنزینی به سر میبرد نهتنها ناراحت نیست بلکه شاید از آن استقبال هم میکند. اینکه دولت در تنگنایی قرار گرفته که نه راه پس دارد و نه راه پیش… تا شاید اندکی هم وضعیت مردم را احساس کند.
گویی ملت از اینکه دولت در یکی از بخشهای عملکرد خود، گیر افتاده (و بهراستی هم گیر افتاده) خوشحال است. چرا که نمیشود فقط ملت، گرفتار عملکرد دولت باشد.
بنزین، گرفتاری دولت در نتیجه عملکرد دولت است مثل همه گرفتاریهای مردم در نتیجه عملکرد دولت. از گرانی مسکن و اجارهها تا تورم بالا و گرانی مواد غذایی. از اینترنت کُند و فیلتر شده تا پول ملی بیارزش شده. از گذرنامه کماعتبار تا درهای بسته در برابر مسافران ایرانی.
همه اینها گرفتاریهایی است که دولت برای ملت ساخته و حالا اشکالی ندارد اگر دولت هم در یک فقره بنزین گرفتار شود و در جستجوی منطق باشد. منطق بنزین، منطق اداره ایران است؛ با همه تناقضها و تضادها.
گرفتاری بنزین ثمره رفتارهای خارج از قاعدهای است که در برخی حوزهها دیده میشود و ما را رکورددار رفتارهای عجیبوغریب کرده است. از اینترنتی که فیلتر میکنیم و صاحب بیشترین فیلترینگ در جهان هستیم تا بازار مکاره فیلترشکنها. از خودرویی که مانع از واردات آن میشویم تا حسرت مردم برای لذت رانندگی با خودروهای روز جهان. از هواپیماهایی که زمینگیر هستند تا فرودگاهی که واقعاً «بینالمللی» نیست.
دولت در ماجرای بنزین گرفتار شده مثل مردمی که خیلی وقت است گرفتار شدهاند. گرفتار حقوقی که کفاف زندگی را نمیدهد گرفتار گشت ارشادی که فاجعه میآفریند. گرفتار مسئولانی که بیدرک از واقعیت، سخن میگویند.
موضوع بنزین در ایران قطعه کوچک اما فوقالعاده مهم از پازل وضعیت اقتصادی و غیراقتصادی ایران است. نمیتوان بیتفاوت به کلیت اقتصاد و اوضاع سیاسی جامعه ایران، تنها بر یک قطعه از پازل، تمرکز داشت.
نمیتوان پازل بزرگ رفتارها و عملکردهای بیمنطق را نادیده گرفت و تنها بر قطعه بیمنطق قیمت بنزین نگاه کرد. بهراستی تحریمها علیه ایران منطقی است یا پرونده هستهای که بیش از ۲۰ سال ادامه دارد؟
راهحل بنزین چیست؟ راهحل بنزین را باید در راهحل ایران نگاه کرد و راهحل ایران، در عادیسازی شرایط سیاسی – اقتصادی است. حرکت به سمت تنش صفر و صفر تحریم. عادیسازی یعنی جهتگیری کشور به سمت افزایش درآمد، افزایش تولید پول و ثروت و برنامههایی که باید منطقی باشند. از دل عادیسازی میتوان به سمت واقعیسازی شرایط اقتصادی ایران رفت.
در نبود تحریم و افزایش درآمدهای کشور و مردم، هم درآمدهای کشور افزوده میشود هم واردات خودرو آزاد میشود هم میتوان به آزادسازی قیمت بنزین فکر کرد.
- کد خبر 117391
- پرینت