به گزارش سپیدخبر،منتقد: دیوید ارلیچ | ایندیوایر – امتیاز ۴٫۲ از ۱۰
بزرگترین تفاوت بین «سواحل اقیانوس آرام»(Pacific Rim) و دنبالهی باری به هر جهت جدید آن را میتوان در یک کلمه خلاصه کرد: انتظارات. وقتی که نسخه ابتدایی این فیلم با کارگردانی «گیرمو دل تورو» در سال ۲۰۱۳ در سینماها به روی پرده رفت همه منتظر اثری بسیار خاص بودند. بودجهی ۱۹۰ میلیون دلاری برای ساخت فیلمی درباره یک متخصص محبوب در سطح جهان که با هیولاهای بسیار بزرگ میجنگد؟ آن اثر شبیه به عنوانی با عقبگرد زیاد از نمونه فیلمهایی تابستانی و بی روح ای که هر ساله ساخته میشدند میماند و نه اینکه صرفا شبحی ناهماهنگ و ناموزون از فیلمی ساختهی «مایکل بی»(خالق تبدیل شوندگان) تا «ایشیرو هوندا»(خالق گودزیلا ۱۹۵۴).
«حاشیه اقیانوس آرام: طغیان»(Pacific Rim: Uprising) اما نتیجهی مستقیم یک ناامیدی بزرگ است و با اثری کاملاً متفاوت، با پسزمینه و محتوایی متفاوت روبهرو هستیم. شاید اصلیترین و مهمترین دلیل این مسئله را بتوان این نکته دانست که «گیرمو دل تورو» دیگر بر روی صندلی کارگردانی این اثر حضور ندارد. اگرچه او هنوز به عنوان تهیهکننده در ساخت این اثر حضور داشته است اما جای خود را به عنوان کارگردان به آقای «استیون دی» نایت داده است. در حالی که فیلم اول توسط یکی از خلاقترین کارگردانان دنیا ساخته شده بود اما اثر حال حاضر توسط کارگردانی خلق شده که بزرگترین نقطهی افتخار خود را ساخت و تهیهکنندگی سری «استارز»(Starz) میداند که در بهترین حالت ترکیبی از فیلم «۳۰۰» و محتوای پورنو*گرافی ملایم است.( البته آقای «دی نایت» سابقهی ساخت «اسپارتاکوس: خاک و خون»(Spartacus: Blood and Sand) را نیز در کارنامهی خود دارد که تماشای آن یکی از لذتبخشترین گناهان محسوب میشود).
«گیرمو دل تورو» قبل از ساخت نسخهی اول فیلم، فیلم «پسر جهنمی: ارتش طلایی»(Hellboy II: The Golden Army) را ساخته بود اما آقای «دی نایت» چه؟ جدیدترین اثر او با نام «پستا*نهای مسافرتی»(Travel Boobs) عرضه شده است! به هنگام عرضهی «سواحل اقیانوس آرام» مردم انتظار فیلمی کلاسیک با عناصری مدرن شده داشتند. حال به هنگام به روی پرده رفتن «حاشیه اقیانوس آرام: طغیان» مردم انتظار فیلمی را دارند که در بازار چین فروش بسیار بالایی خواهد داشت! و این دقیقاً همان چیزی است که نصیبشان خواهد شد. نه چیزی بیشتر و نه چیزی کمتر. خُب، راستش را بخواهید، شاید یه چیزی کمتر.
«حاشیه اقیانوس آرام: طغیان» دنبالهای کلی و تا حدودی انحراف یافته است که برخی از بزرگترین مشکلات فیلم اول را اصلاح میکند و در عین حال برخی نقاط جذابیت آن را شدیدا به انحراف میکشد. «حاشیه اقیانوس آرام: طغیان» ما را در دنیایی رها میکند که بسیار غنیتر از دنیای فیلم اول است. ۱۰ سال از زمانی که «استاکر پنتکوست»(ادریس البا) زندگی خود را فدا کرد تا از وقوع آخرالزمان جلوگیری بکند میگذرد. او با فداکردن زندگی خود و بستن دریچهای چند بعدی که بیگانگان از آن برای فرستادن موجودات بسیار بزرگی(که به صورت مستعار با نام «کایجو» شناخته میشدند) به جهت نابودکردن ساکنان کرهی زمین آن هم به قصدی نامعلوم استفاده میکردند، از نابودی نسل بشر جلوگیری کرد. باقیماندههای «کایجو»ها در سرتاسر دنیا قرار گرفته اند تا یادآور جنگی که برای نجات بشر درگرفته بود باشند، «ییگر»(ماشینهای رباتمانند غول پیکری که از آنها برای مبارزه با «کایجو»ها استفاده میشد) نیز همچنان در دنیا هستند. البته اکثر آنها در حال زنگ زدند و بخشهای سالم آنها نیز در بازارهای سیاه معامله میشود.
از آنجایی که هیچ اثری از شخصیتِ «چارلی هانام»(قهرمان فیلم اول) در این عنوان پیدا نیست(یک فرضیهی محتمل برای هر دنبالهای بر «سواحل اقیانوس آرام») و «استاکر پنتکوست» نیز همچنان مرده است(!)، این بار قهرمان ما پسر او یعنی «جیک» است. او یک سرباز و خدماتچیِ بخش منابع است با بازی «جان بویگا»- بازیگر فیلم «حمله به بلوک»(Attack the Block) با همان لهجهی اصیل بریتانیایی و حس شوخطبعیِ بامزهاش. «جیک» بیشتر علاقه دارد تا قطعات «ییگر»های خراب شده را بفروشد تا این که یکی از آنها را هدایت کند. در حقیقت، او به هیچ وجه پدر خود نیست. نکتهای که به سادگی در جملهی همیشه تکرارشوندهی او یعنی «من شبیه پدرم نیستم» قابل دریافت است.
در برخی لحظات، احساس میکنید هر دیالوگی که از دهن «جیک» در این فیلم خارج میشود، در حال تکرار کردن همین ایده و نظر است، اگرچه هیچکدام از چهار نویسندهی این اثر درک نکردند که میتوانند با نوشتن فیلمنامهای دربارهی اینکه «هیچ وقت اجازه ندهید دیگران شخصیت شما را تعیین کنند»، اثر کنایهآمیز بسیار خوبی را به رشتهی تحریر در بیاورند. به هر روی، داستان در جایی به روی غلطک میافتد که «جیک» از روی بیخبری به دختر یتیمی به نام «آمارا نامانی»(کیلی اسپینی) برخورد میکند و سپس هر دوی آنها علی رغم میل باطنی به پایگاه نظامیِ PPDC(نیروهای دفاع منطقهای) در چین برده میشوند. از اینجای داستان به بعد، عملا با «سواحل اقیانوس آرام: کلاس جدید» روبهرو هستیم به گونه ای که هدایتگران و خلبانانی از سرتاسر جهان باید هر چه سریعتر خود را آماده کنند چرا که یک «ییگر» ناگهان شبیه به فیلمی مثل «روبوکاپ ۳»(Robocop 3) شروع به کشت و کشتار در سیدنی میکند.
چیزی که در ابتدا به نظر شبیه به اشتباهی مضحک میرسید در نهایت عملکرد خوبی از خود به جا میگذارد چرا که دکتر «نوت گیسزلر» و دکتر «هرمان گتلیب»(با بازی «چارلی دی» و «برن گورمان») برگشته اند تا رازی عجیب را حل کنند که در نهایت منجر به خلق پیچش عجیبی در داستان میشود. در مورد «ماکو موری»- دختر ناتنی «استاکر پنتکوست» در فیلم اول- نیز میتوان که با حضور «جیک» به عنوان شخصیت اصلی این اثر، دیگر زیاد شاهد ماجراهای او نخواهیم بود.
آخرین شخصیتی که لازم است تا دربارهش کمی توضیح بدهیم «نیت لمبرت» است، رقیب اصلی «جیک» در این پایگاه نظامی. بازیگر نقش «نیت» در این فیلم «اسکات ایستوود» است که هم خیلی عالی و هم خیلی افتضاح در نقش خود فرورفته است. افتضاح به این خاطر که «ایستوود» بازیگر بسیار خشک و ربات مانندی است و شما در طول فیلم به دنبال خلبان او خواهید گشت! و عالی هم به این جهت که حضور او به شما امکان مقایسه بسیار دقیق از این فیلم میدهد؛ مقایسه با نسخه اول به طوری که «اسکات ایستوود» را میتوان موازیِ شخصیت «کلینت» در فیلم اول در نظر گرفت.
بزرگترین نقطه ضعفی که آقای «دی نایت» توانسته به نسبت فیلم اول بهبود ببخشد، این است که «حاشیه اقیانوس آرام: طغیان» بسیار هوشمندانهتر از ساختهی آقای «دل تورو» عمل میکند( البته باید این نکته را در نظر گرفت که هر دو فیلم تا حد زیادی احمقانه هستند و به همین دلیل این فیلم هوشمندانهتر به نظر میرسد). در حالی که «سواحل اقیانوس آرام» ملغمهای بود که بر تن تمام هیولاهای خود نقاب شب را پوشانده بود، «حاشیه اقیانوس آرام: طغیان» اکثر لحظات خود را در زیر نورِ آفتاب میگذارند، به طوری که حتی کوچکترین پیکسلهای هیولاهای غولپیکر داستان و رباتهای ما هم قابل مشاهده هستند.
پیشرفت بزرگ بعدی را میتوان در «بویگا» دانست که تهیهکنندگی مشترک این اثر را نیز بر عهده داشت و به نظر میرسد که بسیار مصمم است که با دست خالی فیلم را به موفقیت برساند. او به همان اندازهای که «هانام» جدی بود، بامزه است؛ ستارهی «جنگ ستارگان» لحظات خوشی را در این فیلم سپری کرده که همین مسئله باعث میشود، ما نیز حس مشابهی داشته باشیم. بقیهی گروه بازیگران فیلم به ندرت به چشم میآیند اما «بویگا» به حدی جذاب است که بتواند این اثر را به تنهایی به پایان ببرد. شور و اشتیاق او باعث میشود که عدم جذابیت فیلم به نسبت نسخهی اول کمتر به چشم بیاید. فیلم «دل تورو» هویت خود را درک نکرده بود؛ فیلم «دی نایت» اما به کل هویتی ندارد.
شاید، کارگردان «طغیان» که بسیار با ساختههای مستهجن خود در عناوین «اسپارتاکوس» احساس راحتی میکرد، با خواستهی استودیوی سازندهی فیلم که عنوانی بلاکباستر برای تمامی ردههای سنی میبود بسیار ناخوشایند شده است. شاید تنها تلاش و کوشش او تبدیل کردن یک شکست بزرگ به فرنچایزی متعادل بوده است. به هر روی، صحنههای نبردی که دیگر شلوغ نیستند شما را به جایی فراتر از این نخواهند برد، علیالخصوص با دانستن این نکته که این عناصر تنها چیزی بودند که فیلم را متقائدکننده میکردند.
مسئلهی «یکی شدن» که در طی آن، ذهنهای دو خلبان برای کم کردن فشار هدایت یک «ِییگر» با یکدیگر ترکیب میشدند یکی از نقاط اصلی قوت فیلم قبلی و ایجاد کشمکشهای داستانی بود و یکی از عناصری بود که این اثر را از عنوانی مثل «تبدیل شوندگان»(Transformers) جدا میکرد. متاسفانه در این عنوان اما خبری از آن نیست. ایجاد ارتباط بین ذهن دو انسان به صورت بالقوه تواناییهای زیادی در ایجاد پیچیدگیهای داستانی و لحظات دراماتیک دارد اما در «طغیان» این کار به سادگی فشردن چند دکمه سادهسازی شده است.
«حاشیه اقیانوس آرام: طغیان» هدفی ندارد جز اینکه از نقطهای مشخص شروع شده و به سوی نقطهای مشخص برود، اثری که میخواهد کشتی در حال غرق شدن «سواحل اقیانوس آرام» را در مسیر نگه داشته و به سوی یک بخش پایانی و نقطهی اوج داستانی ببرد. ناامیدکننده است که بهترین لحظات «حاشیه اقیانوس آرام: طغیان»، صحنههایی هستند که فیلم سعی دارد مسیر را برای ادامهی بعدی آماده بکند. تا زمانی که فیلم در سینماها عرضه شود البته، احتمالا مدت زمان کافی خواهد گذشت تا انتظاراتمان از آن کاهش یابد و این ضعف ها به چشم نیاید.
منبع:نقدفارسی
- کد خبر 10090
- پرینت