به گزارش غیرمنتظره، فتح کابل از سوی افغانستان برای کسانی که تحولات این کشور را دنبال میکردند، چندان عجیب نبود. مذاکرات دونالد ترامپ با طالبان، راه را برای پیروزی این گروه باز کرد و حالا با سقوط دولت اشرف غنی، آینده این کشور با اما و اگرهایی روبروست.
بازیگران مختلفی در این تحولات نقشآفرین بودهاند. برخی از آنها برنده و برخی دیگر بازندهاند. بازیگرانی که در دو دهه اخیر، درگیر مهندسی حکمرانی بودهاند و حالا نتیجه همه این تلاشها بازگشت طالبان پس از ۲۰سال به کابل بوده است.
۱. آمریکا مهمترین بازیگر تحولات افغانستان است که سالهاست به این نتیجه رسیده که حضورش در باتلاق افغانستان بی نتیجه بوده و بهدنبال راهی برای فرار از این کشور بوده است. واشنگتن که میترسید خروجش از افغانستان بدون هرگونه مذاکره با دولت جایگزین میتواند تبعات سیاسی برای این کشور داشته باشد، سعی کرد پیش از خروج، با طالبان به عنوان تنها آلترناتیو دولت مستقر مذاکره کند. نتیجه این مذاکره، توافق دوحه بود که حالا تمام بندهای آن به دقت اجرا میشود و بنابراین توافق طالبان و آمریکا را میتوان نوعی کودتای آمریکایی توصیف کرد که تسهیلکننده فرار نظامیان آمریکا و ترک پایگاههایی است که هدف خوبی برای ایران در صورت رویارویی احتمالی بودند.
۲. قطر و ترکیه از حامیان اصلی طالبان هستند. این دو کشور حامی جریان اخوانالمسلمین هستند. جریانی که رقیب جریانات شیعی و تکفیری به شمار آمده و بخشی از طالبان به این جریان فکری – سیاسی نزدیک هستند. در سال ۲۰۰۱ که عملیات القاعده، برجهای دوقلوی نیویورک را نابود کرد، طالبان به جریانات تکفیری عربستانی نزدیکتر بود اما حالا این جریان از ریاض فاصله گرفته و به سمت جریانات اخوانی رفته و در دوحه دفتر سیاسی برای مذاکره راه انداخته است و در استانبول با همسایگان گفتگو میکند.
۳. پاکستان از حامیان قدیمی طالبان بوده و اساسا طالبها برآمده از مکتب دیوبندی در این کشور هستند. اطلاعات ارتش پاکستان حامی اصلی، نمیخواهد همسایه شمالیاش به رقیبی برای آن تبدیل شود و بنابراین با حمایت از دولتی دستنشانده، میخواهد در رویارویی با هندوستان، خیالی آسوده از افغانستان داشته باشد.
۴. چین هم بازیگر مهمی در این عرصه است. این کشور میخواهد در یک استراتژی بلندمدت، جاده ابریشم را احیا کند. احیای این جاده، ثبات میخواهد اما نه ثباتی که آمریکا آن را ایجاد کرده باشد. به جز آمریکا، طالبان تنها گروهی است که شاید به ثبات افغانستان کمک کند. طالبان همچنین همراه با دشمن چین یعنی هند، نیست و همین، میتواند شرایط را به سود پکن تغییر دهد.
۵. ایران از مخالفان جدی طالبان بود که دو دهه قبل در پی شهادت دیپلماتهایش تا آستانه جنگ با آنها پیش رفت و گفته شد به آمریکا کمک کرد تا بهسادگی طالبان را حذف کند اما حالا ایران با اطمینان از روی کار آمدن جناحی معتدلتر در طالبان، مذاکره با آنها را بر دشمنی ترجیح میدهد. ایران میداند که بی ثباتی در کشور همسایه، صدها هزار مهاجر را به ایران میفرستد و این چیزی نیست که ایران بخواهد. بنابراین تهران از طالبان میخواهد با کمک دیگر نیروهای سیاسی، صلحی که دولت غنی نتوانست به آن برسد را به ارمغان بیاورد.
۶. عربستان از معادلات طالبان حذف شده است. قطر که در گذشته روابط تیرهای با عربستان داشت، ابتکارعمل در تحولات افغانستان را در دست دارد و ریاض دیگر القاعده را برای نفوذ بر طالبان در دست ندارد. طالبان ۲۰سال پیش قربانی شیطنتهای ریاض شد و از قدرت دست کشید و بعید است دیگر این اشتباه را تکرار کند.
۷. اروپا هم بهسان آمریکا میخواهد با کمک طالبان از جهنمی که در افغانستان به راه افتاده فرار کند. ناتو در افغانستان هزینه داد و دستاوردی نداشت. در آخرین انتخابات در افغانستان تعداد اندکی در فرآیند دموکراسی غربی مشارکت کردند. بنابراین دستاورد غربی ها “تقریبا هیچ” بود.
۸. روسها خاطره خوشی از افغانستان ندارند. ارتش سرخ شوروی سالها در افغانستان بود و درست مانند آمریکا با بی آبرویی این کشور را ترک کرد و جنگ داخلی در این کشور به راه انداخت. روسها که در فرآیند صلح افغانستان دخیل بودند، مخالف طالبان نیستند و طالبها را به آمریکاییها ترجیح میدهند.
۹. اما از میان بازیگران سیاسی دخیل در مسائل افغانستان، بزرگترین بازنده این تحولات مردم افغانستان هستند. مردمی که امیدوار به پیشرفت بودند و حالا بار دیگر اسیر افراطگرایی شدهاند. اگر طالبان حاضر به تقسیم قدرت شود، شاید رفته رفته اوضاع کشور به سامان شود اما اگر چنین نشود، تحولات جدید تنها به رشد آوارگان افغان و توقف توسعه این کشور کمک خواهد کرد.
- کد خبر 83431
- پرینت