به گزارش غیرمنتظره، به نقل از حکایت گیلان؛ سامان بدر: نمایش تئاتر در استان گیلان از آن دست مسائلی است که برای بسیاری قابل درک نیست. ساعتها تمرین، هزینه، اجاره سالن و چند شب اجرا که در نهایت منجر به دریافت چند میلیون پول واقعا ناچیز میشود. واقعا این امر «دیوانگی» است و خود کارگردانان هم بارها تاکید میکنند که کمک خاصی هم به هنرمندان نمیشود. با همه اینها تئاتر گیلان در چند مدت گذشته نمایشهای متعددی را تجربه کرده است. از نمایشهای نسبتا تجاری مثل «دختر شاه پریون» و »جنجالیها ۳» تا نمایشهای هنری و شاخصتر! تماشای هرکدام آنها جذابیت خاص خودش را داشت.
تصمیم گرفتیم برای حمایت از هنر تئاتر کمی درباره آنها بنویسیم که این آثار تنها در تماشاخانههای تاریک رشت باقی نماند و شاید بعدها بیشتر از آنها یاد شود.
«کلفتها» امیر حامد
نمایش «کلفتها» امیر حامد بدون اغراق و وفادار به نمایشنامه بود. حامد خود میگوید عامدانه طراحی صحنه ساده ای را برگزیده که مخاطب بیشتر روی دیالوگها توجه کند. بازی بازیگران هرچند گهگاهی اشتباهاتی داشتند، اما در مجموع توانستند از عهده کار بر بیایند. کارگردان در شبهای مختلف اجرا بازیگران خود را عوض کرد که این هم خود سختیهای خودش را دارد. نحوه هماهنگ شدن بازیگران با یکدیگر کار آسانی نبود، همان طور که گریم بازیگران هم قابل قبول بود و «سولانژ« و «کلر» به کلفتها می ماندند. از آنجا که این نمایش بارها در ایران تکرار شده، آنچه باقی می ماند نوع روایت است که امیر حامد در این زمینه توانست کمی متفاوت عمل کند.
«کلفتها» مهدی شایان
اجرای تقریبا همزمان «کلفتها» در گیلان همیشه این دو کار را با هم مقایسه میکند. واقعا باید گفت که کار مهدی شایان متفاوت از امیر حامد بود و روی «اکت» و «رقص نور» تاکید بیشتری داشت، خود نمایشنامه هم که تغییرات زیادی کرده بود و همین باعث شد تا آخر کار را ببینیم. البته تماشاخانه نارون رشت به گونه ای است که اگر بخواهی بلند شوی هم امکانش وجود ندارد! هرچند من رفته بودم که از کار کارگردان چندان خوشم نیاید، ولی واقعیت این است که کار مهدی شایان خاص و قابل قبول بود. مشخص بود که روی کار زحمت فراوان کشیده شد و ارزش دیدن داشت. این جدا از حواشی کارگردان است!
شیرهای خان باباسلطنه» بهزاد صدقیانی
نمایشنامه افشین صادقی تنها یک کمدی موزیکال نبود. عناصری مانند تعزیه ، نقالی و پرده خوانی ، سیاهبازی و تخت حوضی و تصنیفها و ترانههای قدیمی در آن دیده میشد که همین خصوصیت آن را جذاب میکرد. همان طور که فیلم انگل کارگردان کره ای در ژانرهای مختلف آن را به یک کار خاص تبدیل کرد. مهم تر از آن روایت انتقادی نمایش بود که هرچند زمان ناصر الدین شاه را روایت میکرد، اما نشانههایی از واقعیتهای روز در دیالوگها دیده میشد که گاهی تعجب برانگیز نیز بود. با این حال مجتمع خاتم الانبیاء رشت توان تبدیل کردن این نمایشنامه به یک شاهکار را دارا نیست. صدای موسیقی بیش از حد بود و جلوی صدای بازیگران را میگرفت. هرچه بیشتر میگذشت هم کار به یک نمایش خسته کننده تبدیل میشد که کارگردان میتوانست جلوی زایداتش را بگیرد.
«مغازه خودکشی» آرمین حیدری
بالاخره در یک کار تئاتر گیلان طراحی صحنه قابل قبولی را دیدیم که کار مرتضی غلامی و محمد رسائلی از بهترینهای تئاتر گیلان است. مغازه خودکشی در طراحی صحنه به داستان اصلی وفادار بود، ولی در نمایش این مساله دیده نشد! داستان مغازه خودکشی متعلق به زمان و مکان خاصی نیست. دست نمایشنامه نویس باز بود که کمی تغییر در آن ایجاد و مخاطب ایرانی را بیشتر با خود همراه کند. طنزهای اصلی کتاب در نمایشنامه مثل نحوه دنیا آمدن «آلن» دیده نمیشد و اگر نیمچه کمدی شکل گرفت بیشتر به خاطر خلاقیت بازیگرانش بود. شاهد غروی وماکان حسن پور بار اصلی طنز را برعهده داشتند. شاهد غروی بازیگر خوبی است ، اما با شخصیت اصلی «میشیما» فرسنگها فاصله دارد. بازیگر نوجوان نقش «آلن» هم خیلی کار دارد و بازیگران زن هم کلیشه های ساده ای بودند. اما «مغازه خودکشی» اثری است که باید در تئاتر گیلان کار شود و به عنوان کار اول نمره قبولی میگیرد.
- کد خبر 106177
- پرینت