به گزارش غیرمنتظره و به نقل از روزنامه هممیهن، تنها یک روز پس از آنکه یادگار امام دست محمدجواد ظریف را گرفت و به دیگر اعضای دولت مسعود پزشکیان توصیه کرد کتاب اخیر او (پایاب شکیبایی) را بخوانند و در آستانۀ چهلوششمین سالگرد پیروزی انقلابی که رهبر آن با شعارهای «وحدت کلمه» و «ید واحده» شناخته میشد بار دیگر دلواپسان رادیکال و این مرتبه در مقابل مجلس شورای اسلامی تجمع کردند و نهتنها علیه رئیسجمهور پزشکیان شعار دادند که به سر دادن این شعار معیوب از حیث قافیه هم پرداختند: ملت شده آزرده، از سران سه قوه! جدای این که بهتر بود ذوق بیشتری به خرج میدادند و به جای «آزرده» واژهای میآوردند که به «.. وِه» ختم میشد از این منظر متفاوت بود که به مسعود پزشکیان بسنده نکردند و سخنران که حسب لباس، طلبهای جوان است از رئیس قوۀ قضائیه هم انتقاد میکند و خطاب به آقای محسنی اژهای میگوید: شما که هر شب در تلویزیون درس اخلاق میدهید و توصیه میکنید که دیگران اخلاق را رعایت کنند…
احتمالاً رئیس قوه قضائیه را با دیگری اشتباه گرفته، چون اتفاقاً از ویژگیهای حجتالاسلام محسنیاژهای این است که برخلاف اسلاف خود تنها به مباحث حقوقی و قضایی میپردازد و توصیه کلی به رعایت اخلاق هم احتمالاً در دیدارها و جلسات و نه به صورت تدریس مستمر در تلویزیون است و مشخص نیست چرا طلبه جوان را آزرده ساخته و از جانب «ملت» اظهار آزردگی میکند در حالی که نیمی از «ملت» اساساً در انتخابات ریاستجمهوری شرکت نکردند. از ۵۰ درصد باقیمانده هم اکثریت به پزشکیان رأی دادند. هماو که در بیان این طلبه معترض، لیبرالمسلک و غربزده معرفی شده و عالیترین مقام رسمی کشور بعد از رهبری (مطابق توصیف نص قانون اساسی) را متهم میکند «قصد دارد مملکت را دودستی تقدیم آمریکا کند.» با این وصف در بهترین حالت سخنران نمایندۀ همان ۲۰ درصدی است که به سعید جلیلی رأی دادند و تازه آنها هم اگر منتقد دولت باشند بعید است در انتقاد از رئیس قوه قضائیه و رئیس مجلس با او همآوایی کنند و این عدد هم باید فروکاسته شود.
توصیه طلبه جوان به رئیس قوه قضائیه هم درخور تأمل است:
ترحم بر پلنگ تیز دندان/ ستمکاری بُود بر گوسفندان!
این تجمع در بهمن ۱۴۰۳، اما یک خاطره را برای نویسندۀ این سطور تازه کرد و به ۳۶ سال قبل بُرد و زمانی که به احتمال زیاد اکثر حاضران در این تجمع و خاصه طلبۀ سخنران به دنیا نیامده بودند.
در مرداد ۱۳۶۷ و در بعدازظهر یک روز گرم تابستانی رفتوآمد در دو راهی یوسفآباد تهران متوقف شد. اندکی بعد حاجیبخشی را دیدم که سوار بر خودرو مشهور خود درصدد احیای حالوهوای دوران جنگ است. جنگی که با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل دو یا سه هفته قبل از آن خوشبختانه متوقف شده بود؛ شجاعانهترین اقدامی که رهبر فقید انقلاب در تمام حیات سیاسی خود انجام داده بود.
آشکار بود که این تجمع نمیتواند ادامه یابد خاصه اینکه در مرکز تهران راه را بند آورده بودند تا ناگهان حاجیبخشی گفت: حالا که جنگ تمام شده و برخلاف شعارهای قبلی تن به آتشبس دادهایم حق رزمندگان را باید بدهید و واگذاری چند استان در جنوب و غرب کشور را خواستار شد! به دوست همراه خود گفتم از حد گذشت و چند دقیقه بعد متفرق خواهند شد و به طرفهالعینی این اتفاق افتاد. تازه او حاجیبخشی بود با نام اصلی ذبیحالله بخشی که راست یا ناراست مشهور بود پدرش در سال ۱۳۲۰ به دست متفقین کشته شده و خود اهل جنگ و جبهه بود و سالها بعد وقتی درگذشت روزنامهنگار مشهور ایرانی از دیدار او با سهراب سپهری یک سال پیش از مرگ شاعر- نقاش ایرانی نوشت و گفتوگویی که بین آن دو درگرفته بود و گویا حامل تابلوهای گالری خانم سیحون به مقصد خانه یا گالری او در کاشان بوده است.
این خاطره هم به آن داستان دربارۀ پدر و سابقه خود حاجیبخشی در جبهه و جنگ اضافه شد تا با همۀ نقدها به گفتارها و رفتارهای او شخصیت قابل توجهی باشد، اما شوربختانه این بندگان نورسته فاقد آن جاذبههایند و دیر و دور نیست که اگر از حد بگذرند مانند آن تجمع دوراهی یوسفآباد به سرعت متفرق شوند چراکه اگر این اتفاق رخ ندهد به رئیسجمهور پزشکیان بسنده نخواهند کرد چندان که دیدیم و شنیدیم رئیسان قوه قضائیه و مجلس را هم مورد عتاب و خطاب قرار دادند.
اعتراض و تجمع البته حق شهروندان است و اصل ۲۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مشروط به این که علیه مبانی اسلام و مسلحانه نباشد آن را مجاز شمرده و به لحاظ روح قانون صحبت از ضرورت اخذ مجوز هم نیست چراکه تنها باید اطلاع داد تا پلیس از تجمعکنندگان حفاظت کند یا مانع آسیب به اماکن عمومی شود یا زمان آن مشخص باشد و به رفتوآمد آسیب نرساند و از این حیث مشکلی نیست ولو کاملاً تبعیضآمیز باشد چراکه کافی است اجازه دهند دیگران هم تجمع کنند تا مشخص شود کدام فکر و سیاست در افکار عمومی میچربد و با چه نسبت خیرهکنندهای.
غرض، یادآوری به خود این جماعت است که آن که حاجی بخشی بود بعد از آن که پارهای مرزها را درنوردید از صحنه بیرون رفت تازه با آن سابقه و اعتبارکه نزد گروهی داشت. جماعت کنونی، اما نه شمارشان آنقدر است نه سابقهشان و نه مردم حوصله دارند به شعارها و سخنان آنان گوش کنند. هم و غم مردم شده تأمین مایحتاج اولیه و نزد کثیری کرایه خانه و دغدغههای مادی و در این فضا نه که این شعارها دیگر خریداری ندارد بلکه به عنوان مسبب یا یکی از دلایل مشکلات شناخته میشود و اتفاقاً اخلاقیترین کار این است که معنویترین مردم دنیا این همه گرفتار مادیات نباشند و شگفتا که طلبه جوان این نکته را هنوز درنیافته است!
پلنگ تیز دندان، تورم و فساد و پرونده چای دبش است نه مسعود پزشکیان و جواد ظریف و یارانی که به صحنه آمدهاند تا گرهی بگشایند. هنوز بهار نیامده ولی سخن حافظ همیشه شیرین است:
چوغنچه گرچه فروبستگی است کار جهان
تو همچو باد بهاری گره گشا میباش
- کد خبر 125517
- پرینت