به گزارش غیرمنتظره، در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی قرار داریم و بهزعم برخی از کارشناسان میزان مشارکت مردمی در انتخابات پیش رو به حداقل ممکن خواهد رسید و حضور حتی بخشی از طیف موسوم به خاکستری نیز در اسفندماه پای صندوق آرا بعید به نظر میرسد.
فارغ از تصدیق یا رد این نظریه سؤال اینجاست که چرا در آستانه اکثر انتخاباتهای بیش از یک دهه اخیر این چالش مطرحشده و عدم مشارکت در اصلیترین رکن جمهوریت یعنی انتخابات دغدغهای پیش روی دلسوزان نظام است؟
با یک بررسی ساده میتوان به این نتیجه رسید ساختار سیاسی کشور که حوزههای اقتصادی و اجتماعی را بهعنوان زیر مجموعه یدک میکشد توانایی همگامی با مطالبات حداکثر افراد جامعه را ندارد و این گام اول مشروعیت زدایی از یک حکومت میباشد که باید در راستای رفع این معضل در ابتدای راه اقدامات مقتضی و البته کارشناسی صورت گیرد.
در کشورهای در حال توسعه سایه سنگین سیاست بر حوزههای دیگر علیالخصوص اقتصاد، باعث تأثیر مستقیم تصمیم سازی سیاسیون بر معیشت مردم گردیده است و به این دلیل دربرگیری و درگیری اقشار جامعه حتی تا پایینترین سطوح با مسائل سیاسی بیشتر است و این در حالی است که بهواسطه شرایط زندگی، آگاهی و مطالعه این طیفها از مسائل روز و تحلیل رویدادها بسیار اندک میباشد که این شرایط روزنهای ایده آل برای تزریق افکار پوپولیست و رشد این دیدگاه در جامعه میباشد.
از دهه هفتاد جامعه سیاسی ایران به دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب تفکیک شد.
برخی جریان اصولگرایی را زاییده انقلاب و متولد سال ۱۳۵۷ همزمان با پیروزی انقلاب میدانند لیکن این نظریه به دلایل مختلف مردود است چرا که بسیاری از فعالین این طیف در ابتدای راه حتی حضور در گعدههای سیاسی را امری نادرست دانسته و تعریف آنها از یک انقلابی فردی فارغ از بازیهای سیاسی و جانبرکف در میدان جهاد بود و این موضع کاملاً با روند ایجاد جریان اصولگرایی که با هدف قبضه فضای سیاسی کشور ایجاد گردیده بود و به هیچ دیدگاهی خارج از دایره خودیها مجال عرضاندام نمیداد کاملاً در تضاد بود و میتوان بهصورت مصداقی انقلابیون شاخصی را نام برد که از همان ابتدا، راه خود را از این جریانهای سیاسی جدا و انقلابی بودن را به حضور در گعده یقهسفیدهای سیاست زده منفک کردند.
بدون شک هر دو طیف سیاسی اصولگرا و اصلاحطلب انشعابی از جریان انقلابی حاضر در دو دهه اول انقلاب هستند که در ادامه مسیر با یارکشی دکترین خود را ارجح به دیگری و نسخهای کاربردی در زمان خود برای ادامه راه نظام میدانستند و هر یک هم دلایل و توجیهاتی برای این ادعا داشتند لیکن نکته قابلتوجه در این بین فقدان شناخت و درک صحیح این طیف از مطالبات بروز و متغیر افراد جامعه علیالخصوص جوانان و دانشجویان بهعنوان نسل بعدی مدیران از حاکمیت بود که آبستن مشکلات امروز در کشور گردید…
تشکیل ساختار سیاسی کشور از طیفهای مختلف، آزادی بیان و ارائه افکار و سلیقههای متفاوت باعث پویایی یک جامعه میگردد اما گام اول پس از ایجاد یک جریان سیاسی بهکارگیری ظرفیت فعالین و خواص طیف مذکور جهت ارائه نقشه راه، بیان شفاف خط مشی و چشمانداز و آموزش نسل بعدی در قالب احزاب میباشد که عدم ارائه این عملکرد قطعاً نتیجهای جز گسست نسلی حتی در یک طیف واحد سیاسی نخواهد داشت.
متأسفانه هر دو جریان سیاسی کشور با این نقطهضعف فاحش وارد میدان شده و با رویکردی انقباضی و بهکارگیری از یک دامنه کوچک لغت بهجای تشریح اهداف و تعریف خط مشی تنها به بیان کلیدواژههای گنگ و مختص ویترین پرداختند و به همین دلیل هیچیک موفق به ایجاد ارتباط و نزدیکی به لایههای مختلف مردمی نشدند و مردم نیز هر بار پس از گذشت یک دوره در فضایی انحصاری خسته از گفتمان بیحاصل یک طیف دل به وعدههای توخالی جریان روبرو بسته و…
یقیناً این رویکرد تاریخمصرف داشته و با توجه به مؤلفههایی همچون ارتقای سطح ارتباطات در عصر تکنولوژی، رشد کیفی مطالبات مردمی، عدم ارتقا کیفی و حتی کمی هر دو جریان سیاسی و البته دسیسهها و توطئههای دشمن با بهکارگیری هر نوع ابزاری به فساد پیش از موعد این کالای تکراری کمک میکند که بازخورد این موضوع دقیقاً همان استرس و نگرانیها از عدم حضور مردم پای صندوقها در نظامی مزین به نام جمهوریت خواهد شد که در سالهای اخیر با آن دستبهگریبانیم…
باید پذیرفت که امروز نه نُسَخ سنتی و منسوخ اصولگرایی با نامزدهای عبوس و خشکی که گویی سی سال در یک باکس منجمد شده بودند و همین چند دقیقه پیش یخ جنابشان آب گردیده چاره حل مشکلات و پاسخگویی به انباشت مطالبات است و نه نوشداروی تحت لیسانس آن ور آبیها که اصلاحطلبان همواره پس از مرگ سهرابها دواندوان به میدان میآورند و هنوز جای مشخصی برای تزریق آن بر این پیکر بیجان نیافتهاند جذابیتی برای جامعه دارد.
امروز بیش از هر مسئلهای مردم از نفس این اختلافات و هزینه چند دهه پافشاری بر این اعتقادات غلط پرداختشده و گویا تمامی ندارد گلایهمند بوده و هستند.
مطالعه تاریخ بهوضوح نشانگر این مهم است که گسست نسلی، فاصله بین مردم و حاکمیت و قهر با صندوق رأی گامهای ابتدایی فاجعهای بزرگ است پس اگر دلسوز حقیقی و دلواپس راستین انقلاب هستیم غبار غفلت را از چشمها غسل داده و به فکر چارهای برای ادامه راه باشیم.
- کد خبر 51352
- پرینت