به گزارش غیرمنتظره، محمد رسول محمدپور نوشت: در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی قرار داریم و به زعم برخی از کارشناسان میزان مشارکت مردمی در انتخابات پیش رو به حداقل ممکن خواهد رسید و حضور حتی بخشی از طیف موسوم به خاکستری نیز در اسفند ماه پای صندوق آرا بعید به نظر میرسد.
فارغ از تصدیق یا رد این نظریه سوال اینجاست که چرا در آستانه اکثر انتخاباتهای بیش از یک دهه اخیر این چالش مطرح شده وعدم مشارکت در اصلیترین رکن جمهوریت یعنی انتخابات دغدغهای پیش روی دلسوزان نظام است؟
با یک بررسی ساده میتوان به این نتیجه رسید ساختار سیاسی کشور که حوزههای اقتصادی و اجتماعی را به عنوان زیر مجموعه یدک میکشد توانایی همگامی با مطالبات حداکثر افراد جامعه را ندارد و این گام اول مشروعیتزدایی از یک حکومت میباشد که باید در راستای رفع این معضل در ابتدای راه اقدامات مقتضی و البته کارشناسی صورت گیرد.
در کشورهای در حال توسعه سایه سنگین سیاست بر حوزههای دیگر علی الخصوص اقتصاد، باعث تاثیر مستقیم تصمیمسازی سیاسیون بر معیشت مردم گردیده است و به این دلیل دربرگیری و درگیری اقشار جامعه حتی تا پایینترین سطوح با مسائل سیاسی بیشتر است و این در حالی است که بواسطه شرایط زندگی، آگاهی و مطالعه این طیفها از مسائل روز و تحلیل رویدادها بسیار اندک میباشد که این شرایط روزنهای ایده آل برای تزریق افکار پوپولیست و رشد این دیدگاه در جامعه میباشد.
از دهه هفتاد جامعه سیاسی ایران به دو جریان اصولگرا و اصلاح طلب تفکیک شد. برخی جریان اصولگرایی را زاییده انقلاب و متولد سال ۱۳۵۷ همزمان با پیروزی انقلاب میدانند لیکن این نظریه به دلایل مختلف مردود است چرا که بسیاری از فعالین این طیف در ابتدای راه حتی حضور در گعدههای سیاسی را امری نادرست دانسته و تعریف آنها از یک انقلابی فردی فارغ از بازیهای سیاسی و جان برکف در میدان جهاد بود و این موضع کاملا با روند ایجاد جریان اصولگرایی که با هدف قبضه فضای سیاسی کشور ایجاد گردیده بود و به هیچ دیدگاهی خارج از دایره خودیها مجال عرض اندام نمیداد کاملا در تضاد بود و میتوان به صورت مصداقی انقلابیون شاخصی را نام برد که از همان ابتدا، راه خود را از این جریانهای سیاسی جدا و انقلابی بودن را به حضور در گعده یقه سفیدهای سیاست زده منفک کردند.
بدون شک هر دو طیف سیاسی اصولگرا و اصلاح طلب انشعابی از جریان انقلابی حاضر در دو دهه اول انقلاب هستند که در ادامه مسیر با یارکشی دکترین خود را ارجع به دیگری و نسخهای کاربردی در زمان خود برای ادامه راه نظام میدانستند و هر یک هم دلایل و توجیهاتی برای این ادعا داشتند لیکن نکته قابل توجه در این بین فقدان شناخت و درک صحیح این طیف از مطالبات بروز و متغیر افراد جامعه علی الخصوص جوانان و دانشجویان به عنوان نسل بعدی مدیران از حاکمیت بود که آبستن مشکلات امروز در کشور گردید.
تشکیل ساختار سیاسی کشور از طیفهای مختلف، آزادی بیان و ارائه افکار و سلیقههای متفاوت باعث پویایی یک جامعه میگردد اما گام اول پس از ایجاد یک جریان سیاسی بکارگیری ظرفیت فعالین و خواص طیف مذکور جهت ارائه نقشه راه، بیان شفاف خط مشی و چشمانداز و آموزش نسل بعدی در قالب احزاب میباشد کهعدم ارائه این عملکرد قطفا نتیجهای جز گسست نسلی حتی در یک طیف واحد سیاسی نخواهد داشت.
متاسفانه هر دو جریان سیاسی کشور با این نقطه ضعف فاحش وارد میدان شده و با رویکردی انقباضی و بکارگیری از یک دامنه کوچک لغت به جای تشریح اهداف و تعریف خط مشی تنها به بیان کلیدواژههای گنگ و مختص ویترین پرداختند و به همین دلیل هیچ یک موفق به ایجاد ارتباط و نزدیکی به لایههای مختلف مردمی نشدند و مردم نیز هر بار پس از گذشت یک دوره در فضایی انحصاری خسته از گفتمان بیحاصل یک طیف دل به وعدههای توخالی جریان روبرو بسته و…
یقینا این رویکرد تاریخ مصرف داشته و با توجه به مولفههایی همچون ارتقای سطح ارتباطات در عصر تکنولوژی، رشد کیفی مطالبات مردمی، عدم ارتقا کیفی و حتی کمی هر دو جریان سیاسی و البته دسیسهها و توطئههای دشمن با بکارگیری هر نوع ابزاری به فساد پیش از موعداین کالای تکراری کمک میکند که بازخورد این موضوع دقیقا همان استرس و نگرانیها ازعدم حضور مردم پای صندوقها در نظامی مزین به نام جمهوریت خواهد شد که در سالهای اخیر با آن دست به گریبانیم.
باید پذیرفت که امروز نه نُسَخ سنتی و منسوخ اصولگرایی با نامزدهای عبوس و خشکی که گویی سی سال در یک باکس منجمد شده بودند و همین چند دقیقه پیش یخ جنابشان آب گردیده چاره حل مشکلات و پاسخگویی به انباشت مطالبات است و نه نوشداروی تحت لیسانس آنور آبیها که اصلاح طلبان همواره پس از مرگ سهرابها دوان دوان به میدان میآورند و هنوز جای مشخصی برای تزریق آن بر این پیکر بیجان نیافتهاند جذابیتی برای جامعه دارد.
امروز بیش از هر مسئلهای مردم از نفس این اختلافات و هزینه چند دهه پافشاری بر این اعتقادات غلط پرداخت شده و گویا تمامی ندارد گلایهمند بوده و هستند.
مطالعه تاریخ به وضوح نشانگر این مهم است که گسست نسلی، فاصله بین مردم و حاکمیت و قهر با صندوق رای گامهای ابتدایی فاجعهای بزرگ است پس اگر دلسوز حقیقی و دلواپس راستین انقلاب هستیم غبار غفلت را از چشمها غسل داده و به فکر چارهای برای ادامه راه باشیم.
- کد خبر 97820
- پرینت