به گزارش غیرمنتظره، محمد رسول محمدپور نوشت: شب گذشته به شبی تلخ برای رشتوندان بدل شد. سقوط یک باشگاه، یک تاریخ، یک فرهنگ و اضمحلال یک پایگاه اجتماعی برای جوانان این شهر و آنان که دل در گرو سپیدیِ رودی به عزمت قدمت این شهر دارند فرجام تلخ شاهنامه رشت گردید.
آری همان طور که پیش بینی میشد و به علت برخی ناکارآمدیها در سطوح مختلف مدیریتی وعدم حمایتهای لازم، بالاخره رخ داد آنچه نباید و پر بود گوشه گوشه این شهر از عاشقانی که دیشب را بغض در گلو فرو برده و… البته و به طور حتم خاصه تبعات اجتماعی این رخداد تلخ در آینده بیشتر مشهود و ملموس خواهد بود و گریبان گیر آنهایی خواهد شد که با وجود مسئولیت خود در این خصوص در روزهایی سخت حمایت و همراهی خود را از سپیدرود دریغ داشتند.
فارغ از پرداختن به چرایی و بررسی علل این داستان دراماتیک که بارها و بارها و بارها به آن پرداخته شده است شب گذشته اتفاقی نامیمون اذهان شهروندان را به خود درگیر کرد. صدای بوقهای آمیخته با هِلهلههایی که رشتوندان پیشتر تنها در رسانه ملی به چشم دیده و به گوش خود شنیده بودند و چهرههایی عاری از سرخی و سفیدی مختص به نژاد گیلک، شاید فوتبال را به بهانهای برای نواختن ناقوس وقوع یک بحران بدل کرد! بحران مهاجرت آن هم در بیبرنامهترین شکل ممکن خود.
در سالهای اخیر وقوع خشکسالی و وجود چالشهای اجتماعی، فرهنگی و گاها امنیتی در برخی نقاط جنوبی کشور باعث گردیده موجی از مهاجرت به سمت استانهای شمالی علی الخصوص گیلان و بالاخص شهرستان رشت ایجاد گردد. این روند به صورت تصاعدی در حال پیشروی میباشد و طبق معمول با خواب خرگوشی مسئولین و متولیان امر و فقدان برنامه ریزی و ساختارمندی در سکوتی خطرناک به سمت ایجاد یک بحران در حال حرکت است.
صدای بوق و کرنایی که شب گذشته از درون خودروهایی به گوش میرسید که رانندگان آنها به عنوان ساکنین تازه وارد رشت هنوز به خوبی مسیر شریانهای اصلی این شهر را نیاموختهاند و بیتوجه به اندوه رشتوندان برای حذف «باشگاه ریشه دار سپیدرود رشت» با جسارتی که خبر از بیاطلاعی محض آنها در خصوص تعصبات و اولویتهای مردمان این شهر میداد به هلهله و پایکوبی برای قهرمانی تیم پایتختنشین میپرداختند به سان باروتی آماده انفجار بود که به طور حتم ترکشهای آن ابعاد وسیعی در حوزههای مختلف را در بر میگرفت.
شب گذشته با همه اتفاقات خود به خیر گذشت و یا لااقل خبری از اتفاقات احتمالی هنوز در دست نیست لیکن چه شخص، ارگان و یا نهادی تضمین خواهد داد که در رخدادهای بعدی مشابه نیز آرامش شهر حفظ گردد؟ در صورت بروز هر نوع تنش و اتفاق ناگوار چه کسی پاسخگو خواهد بود؟ آیا بهتر نیست از همین حالا که هنوز چالش مهاجرت بیبرنامه به شمال کشور به نقطه جوش و بحرانی لاینحل تبدیل نشده است و تفاوتهای فرهنگی و مذهبی و قومی و قبیلهای آتش به خرمن آرامش ما نیفکنده در فکر راهکارهای اجرایی و قابل وصول باشیم؟ صدای ناقوس یک بحران به گوش میرسد.
- کد خبر 97828
- پرینت