شما اینجا هستید

ورزشی » آغاز قصه تلاش چوکا تالش برای یک صعود تازه در لیگ دو

به گزارش غیرمنتظره و به نقل از اسپی تاپ، شایان یکتا: این بار با پژمان می‌خواهیم برای‌تان قصه بگوییم؛ قصه از مردمان شهری به قدمت تاریخ، شهر ادب، شهر مردمانی روشنفکر، شهر قهرمانان آزاد اندیش، شهر قلعه عقابها همیشه در اوج!

آری سخن از تالش است! شهر زیبایی‌های بکر و فرهنگ ناب، شهر صورت‌های با سیلی سرخ شده و چهره‌های شاد. سرزمین خسته از کم مهری‌ها که نفس می‌کشد و می‌خواهد زنده بماند! شهری که بدون هیچ تردیدی نظیرش را نه کسی دیده و نه توانی برای خلقش دارد.

تالش درست است که شاهراه‌های بزرگ و اتوبان‌های چند طبقه ندارد، درست است که کمربندی ندارد، دودکش کارخانه‌اش رو به خاموشی است، نفت و معدن و رانت و نظرکرده ندارد، مهاجرین روز افزون و میهمانان صاحب خانه شده، از سر و کولش بالا می‌روند، اما اصالت و ریشه‌ی کهنی دارد که توانسته زیر پای همه‌ی مصیبت‌ها تاب بیاورد تا با آنچه که هنوز از نیاکان‌شان بر جای مانده، دلخوش باشند و شادی تولید می‌کنند.

و اصالتی به نام چوکا بزرگ… با همان ابهت قلعه‌ی عقابهای خود؛ با همان قدمتی که هر چقدر سر به عقب بر می‌گردانی پر غرور و استوار می‌بینیش و کیفش را می‌بری.

کیف داشتن یکی از انگشت شمارترین تیم‌های خصوصی را. کیف داشتن قدمت این تیم گیلان زمین را و صد البته هوادارانش را. کیف داشتن تیمی که زیر بلیط هیچ ارگانی نرفته و مستقل و مغرور پا برچای مانده و به همین سبب در این سال‌ها سهمش از کارخانه چوکا همیشه یک آه بزرگ و یک حسرت همیشگی بوده است.

وقتی بنای این تیم را می‌گذاشتند هرگز به ذهن‌شان هم خطور نمی‌کرد این تیم کوچک به سان نامش از کوچه پس کوچه‌های تاریخ تالش عبور کند و تبدیل به نامی بزرگ و اعتبار تالش شود و جاری بماند و تنها دلیل زنده ماندن و نفس کشیدنش نفس پاکی بود که در نطفه داشت و عشق پرشور و پایان ناپذیر هوادارانی که با آن نفس می‌کشندش و کنارش زندگی می‌کنند.

عاشقانی که لحظه‌ای تنهایش نگذاشته‌اند و از آلبوم کهنه خاطرات تا قاب عکس خاک گرفته قهوه خانه‌ها و مغازه‌های بازار به سان یک نشان افتخار در قلب‌شان حفظش کردن و نگهش داشته اند.

عاشقانی که اگر نبودند و در همراهی کم می‌آوردند شاید امروز ما از خاطره‌ای گنگ و مبهم به نام چوکا صحبت می‌کردیم، همانطور که امروز شاهین را نداریم و ابومسلم را! اثری از راه آهن و آرارات نیست و برق و ماشین سازی. و چوکا خوشبخت بود که هواداران و عاشقان پای کاری دارد که وقتی به مو رسید نگذاشتند پاره شود چرا که وقتی ریشه‌ات تنومند باشد، خم می‌شوی اما نمی‌شکنی.

و حالا قرار است دوباره به همت و همراهی همین همراهان همیشگی و گروه مدیریتی باشگاه و صد البته پژمان نوری و بازیکنانش از این فراموشخانه لیگ دو کنده شویم و بازگردیم به سطح بالای فوتبال ایران.

کاری را که پیش‌تر در لیگ دو چوکا تکرار کرده و چقدر دلنشین است این تکرار!

حالا به مانند آن فرارهای دوران بازیگری پژمان از گوشه زمین، به مانند آن نیم‌خیز شدن‌های صد هزار هوادار برای وی داخل ورزشگاه، به مانند آن نفسی که حبس می‌شد و فریادی که چند ثانیه پس از زدن ضربات او به انفجار می‌رسید، در تالش همه چشم انتظار هستند که با پژمان نوری و شاگردانش فریاد پیروزی سر دهند و ماجراجویی‌های تازه را در لیگ‌های بالاتر با هم ادامه دهند.

به همین سبب است دوباره اینجا در تالش همه امیدوار شده‌اند و یقین پیدا کرده‌اند که قرار است شادی به شهر بازگردد و تردید نکنید که فوتبال ایران از همین حالا، روز بازگشت دوباره چوکا را به انتظار نشسته است.

زمان پرواز این عقاب ما دوباره فرا رسیده و ما باز خواهیم گشت.

غیرمنتظره – سایت خبری گیلان | اخبار گیلان – خبر رشت