شما اینجا هستید

سینما و موسیقی » نقد و بررسی فیلم Star Wars: The Last Jedi (جنگ ستارگان: آخرین جدای)

به گزارش سپیدخبر، منتقد: جیمز براردینلی – امتیاز ۷٫۵ از ۱۰ (۳ از ۴)

 

قسمت هشتم سری «جنگ ستارگان»(Star Wars) با سر و صدای کمتری به نسبت نسخه هفتم یعنی «نیرو برمی خیزد»(The Force Awakens) اکران شده است. اگرچه اما فروش این فیلم در گیشه بدون شک رکورد شکن خواهد بود اما به هیچ وجه به میزان فروش نسخه سال ۲۰۱۵ نخواهد رسید اما در عین حال نمی شود آن را چیزی جز یک هیولای پول سازی دانست که فرنچایز «جنگ ستارگان»(Star Wars) را به پر فروش ترین فرنچایز کل تاریخ سینما_ چه میزان تورم را اعمال کنیم و چه نکنیم، تبدیل خواهد کرد.

Star Wars: The Last Jediکارگردان این فیلم یعنی آقای «رایان جانسون» که شخصیت ها و فضاها و موقعیت های فیلم را از کارگردان شهیر یعنی «جی جی آبرامز» به ارث برده است، نسخه جدید «جنگ ستارگان»(Star Wars) را درست در جایی آغاز می کند که نسخه قبلی به پایان رسیده بود. اگرچه آقای «جانسون» به اندازه «آبرامز» وارد تاریخچه و پیشینه داستانی و شخصیت ها نمی شود تا ارتباط روایت و داستان خود را محکم تر کند اما همچنان بازگویی های داستانی غیر قابل اجتناب هستند و برای بینندگان معمولی نیز بسیار ملموس خواهند بود. اگر شما فیلم های «امپراطوری ضربه می زند»(The Empire Strikes Back) یا «بازگشت جدای»(The Return of the Jedi) را دیده باشید در طی فیلم بارها احساس آشنایی پنداری و دژاوو خواهید داشت. شاید این مسئله هنگامی که قصد ساخت چنین فرنچایزی با چنین عظمتی داشته باشید غیر قابل اجتناب باشد. البته «جانسون» به اندازه ی «آبرامز» محتاط نیست و برخی نقاط داستانی را با حوادث غیر منتظره پر کرده است. در حقیقت او نه تنها سطح کلی روایت را افزایش می دهد بلکه داستان را نیز به جمع بندی می رساند. به نظر نمی رسد که چیز زیادی برای قسمت بعدی یعنی قسمت ۹ باقی مانده باشد جز تعداد موارد داستانی اندکی که باید به سرانجام برسند.

«آخرین جدای»(The Last Jedi) فیلم لحظات و ثانیه ها است. در فیلم حداقل شاهد چندین مورد از آن ها خواهیم بود؛ صحنه هایی که باعث جوش و خروش شما و هیجان می شوند و ضربان قلب شما را بالا می برند و در نهایت با رضایت رها می شوید. مشکل اصلی این است که روایت فیلم بعضا ارتباط بین این موارد را به خوبی شکل نمی دهد و شما حس می کنید که این صحنه ها به یکدیگر وصله پینه شده اند یا شکسته شکسته روایت می شوند. داستان کلی فیلم دلگرم کننده است علی الخصوص در یک ساعت شروع آن. این حس وجود دارد که «جانسون» تمرکز ویژه ای بر روی یک سری از شخصیت ها دارد در حالی که دیگران سعی می کنند خود را به جریان فیلم برسانند.

Star Wars: The Last Jediشاید جالب ترین حقیقتی که بعد از دیدن «نیرو برمی خیزد»(The Force Awakens) و «آخرین جدای»(The Last Jedi) به آن پی می بریم، این است که ادعای «جورج لوکاس» بزرگ در سال ۲۰۰۵ که گفته بود هیچ وقت قسمت هشتم «جنگ ستارگان»(Star Wars) ساخته نخواهد شد چرا که دیگر داستانی برای تعریف کردن باقی نمانده است درست بوده. فیلم‌سازان می توانند «هان سولو»، «لوک اسکای واکر» یا «پرنسس لیا» را دوباره به روی پرده سینماها بازگردانند اما این بدان معنی نیست که داستان آن ها باز هم جذاب خواهد بود.«بازگشت جدای»(The Return of the Jedi) علی رغم تمام مشکلاتش یک اثر درخور توجه و شایسته بود و پایانی مناسب برای سفر «لوک»، کشتی «آناکین» و جنگ بین نیروهای مقاومت و امپراطوری محسوب می شد. به نظر می رسد که سهم تمام بخش ها در این سه گانه پسا جرج لوکاسی(!) خیلی کمتر از قبل شده باشد؛ شخصیت های منفی ارعاب کننده نیستند و داستان هم بسیار آشنا به نظر می رسد. هر فیلم جدید ما را با سیارات جدید آشنا می کند اما در این دو فیلم آخر به نظر می رسد که کهکشان خیلی خیلی دور بسیار کوچک شده و آب رفته باشد.

این نقطه را مد نظر داشته باشید که از این جای نقد به بعد حاوی مطالبی خواهد بود که لوث کننده فیلم محسوب می شوند. هیچ نقطه اصلی از فیلم و هیچ شگفتی بزرگی افشا نخواهند شد اما با جزئیات بیشتری درباره شخصیت ها و رویدادها صحبت خواهد شد. اگر هنوز فیلم را ندیده اید و می خواهید تجربه ای کامل داشته باشید، پیشنهاد می کنم که همین جا خواندن این نقد را متوقف کنید و زمانی بعد تر برای کامل خواندن آن بازگردید.

Star Wars: The Last Jediآخرین باری که با «لوک اسکای واکر»(مارک همیل) و «رِی»(دیزی ریدلی) برخورد داشتیم، آن ها بر بالای صخره ای ایستاده و مشغول براندازی یکدیگر بودند. براندازی یکدیگر اقدامی بسیار جدی و فارغ از شوخی بود چرا که «رِی» یک شمشیر نوری را به سوی صاحب حقیقی آن گرفته است. مورد اول یعنی ایستادن بر روی صخره بسیار مسخره به نظر می رسید چرا که کل فرآیند جست و جو برای «لوک اسکای واکر» بدون ذره ای وقت و حتی دیالوگ خاصی گذری شد. خُب، در «آخرین جدای»(The Last Jedi) «لوک» صحبت می کند و البته بخش زیادی از حرف های او ناراحت کننده بوده و اصلا نیز الهام بخش نیستند. او شبیه به «اوبی وان» از فیلم «امیدی تازه»(A New Hope) به نظر می رسد اما او علاقه زیادی به تعلیم دادن «رِی» ندارد و البته، علاقه ای نیز به برگشتن با «رِی» برای بازی کردن نقش قهرمان افسانه ای داستان «جنگ ستارگان»(Star Wars) ندارد و او آنطور که ابتدا به نظر می رسید در این سیاره ایزوله تنها نیست. او انواع مختلفی از دوستانی دارد که به وسیله تکنولوژی های رایانه ای ساخته شده اند، از جمله پنگوئن هایی که به نظر قرار بوده در فیلمی از شرکت «پیکسار» باشند و به اشتباه سر از «جنگ ستارگان»(Star Wars) درآورده اند. آیا تا کنون موجودی تا این حد دوست داشتنی دیده ایم؟ البته که آری! «ایوُک» ها.

در حالی که «لوک» و «رِی» مشغول انجام بازی «آیا لوک به رِی آموزش خواهد داد یا نه» هستند، مقاومت با مشکلات زیادی رو به رو شده است. ظاهرا تعداد زیادی سفینه جنگی در ناوگان مقاومت باقی نمانده است و وقتی که «فرقه اول» آن ها را در حال فرار به سوی آخرین پایگاه شان می یابد، تعداد آن ها کمتر از قبل نیز می شود. در عین حال، پرنسس سابق و ژنرال حال حاضر یعنی «لیا»(«کری فیشر» در آخرین حضور خود بر روی پرده سینماها) بسیار مصمم است. وقتی که خلبان یاغی یعنی «پو دامرون»(با بازی «آسکر آیزاک») از انجام دستوری نافرمانی می کند، باعث وارد شدن صدمات زیادی به مقاومت برای به دست آمدن پیروزی ای نسبتاً بزرگ می شود. اما به هر روی، مقاومت گیر افتاده است و شکست نهایی به نظر قطعی می رسد، علی الخصوص هنگامی که رهبر گروه یعنی «اسنوک»( «اندی سرکس» که نقش همیشگی خود با جلوه های ویژه را بازی می کند) شخصا ظاهر می شود تا با عزیز دردانه های خود یعنی «کایلو رن»(آدام درایور) و ژنرال «هوکس»(دومهنال گلسون) اظهار موافقت کند. در همین حین و در بین نیروهای مقاومت، قهرمان زخمی یعنی «فین»(با بازی جان بویگا) از بیهوشی رها می شود و راهی ماموریتی به همراه یاران جدید خود یعنی «رز تیکو»(با بازی کلی ماری ترن) و BB8 می شود.

بدون شک، بهترین لحظات آخرین جدای، صحنه هایی است که «مارک همیل» در آن ها حضور دارد و کارگردان که از طرفداران پیرمردها نیز هست مطمئن می شود که «لوک اسکای واکر» به اندازه کافی زمان برای خودنمایی و دلبری داشته باشد. او یک بازیگر درجه دوم و از یاد رفته نیست که برای حس نوستالژی به روی پرده رفته باشد. او نقش مهمی در پیشرفت داستان و تمامی بخش های فیلم دارد و هر چیزی که آقای «جانسون» در طی این فیلم به آن دست می باید به هیچ وجه میراث «لوک» را از بین نمی برد.

Star Wars: The Last Jediجدال بین «کایلو رن» و «رِی» عناصر جذاب فیلم «آخرین جدای»(The Last Jedi) را تشکیل می دهد؛ تجسم و تصویر جذاب و قدرتمندی که بین نیمه تاریک و نیمه روشن و کشمکش بین آن ها شکل می گیرد، تصویری که تا کنون در فیلم های این سری ندیده ایم و مسیری را نشان می دهد که می تواند سرنوشت متفاوت هر کدام از شخصیت ها را مشخص کند. «رِی» تصویری از آینده را می بیند که در آن «رِن» به سوی نیروهای روشنایی آمده است و از آن سو نیز «رِن» نیز تصویری از آینده را می بیند که در آن «رِی» به سمت نیروهای تاریکی رفته است. در همین حین، «لوک» توسط احساسات و ادراک خود از تمامی این سال ها به سطوح آمده است و البته همچنان با تمایلات خود درگیر است. فیلم زمانی که بر روی این شخصیت ها و داستان های آن ها متمرکز می شود عملکرد بسیار بهتری دارد.

قبل از اینکه بالاخره بتوانیم بعد از ۳۴ سال صدای «لوک اسکای واکر» را بشنویم، درگیر یک نبرد فضایی مهیب هستیم. این نبرد بین نیروهای ضعیف و باقی مانده از مقاومت و ناوگان هوایی بسیار قدرتمند «فرقه اول» روی می دهد و در طی آن، نیروهای مقاومت در تلاش برای از بین بردن جدید ترین سلاح نیروهای شیاطین یعنی Deathstar کوچک با نام «Dreadnaught» هستند. اگر از منظر تکنیکی به قضیه نگاه بکنیم، این نبرد ما را به یاد نبرد ابتدایی فیلم «انتقام سیث»(The Revenge of Sith) می اندازد، جایی که «آناکین» و «اوبی وان» ماموریتی را برای نجات «پالپاتین» از دست «دوکو» به سرانجام رساندند.

«جان ویلیامز» نیز پس از یک اثر نسبتا ضعیف در «نیرو برمی خیزد»(The Force Awakens)، بار دیگر بازگشته است و این بار نیز قدرتمند بوده تا «آخرین جدای»(The Last Jedi) بیش از همیشه شبیه به یک «جنگ ستارگان»(Star Wars) باشد. «جان ویلیامز» امسال برای دو فیلم موسیقی متن ساخته است( برای یک انسان ۸۵ ساله بد نیست) و کار او در این اثر بهتر از دیگر کارش در فیلم جدید «استیون اسپیلبرگ» یعنی «پست»(The Post) است. علاوه بر ساختن قطعات جدید با ماهیتی کاملاً تازه، «جان ویلیامز» برخی از قطعات همیشگی و نوستالژیک از سه گانه اصلی را نیز بازگردانده است از جمله «یورش امپراطورانه».

Star Wars: The Last Jediبه عنوان یک بخش قابل درک از فرهنگ عامه مردم، «آخرین جدای»(The Last Jedi) کار خود را به هر روی که شده و با هر سختی و زجری انجام می دهد. اما در مورد «جنگ ستارگان»(Star Wars) به هیچ وجه نمی شود به این سادگی برخورد کرد چرا که هر فریم از این فیلم بارها مورد مطالعه قرار خواهد گرفت. آیا «آخرین جدای»(The Last Jedi) نیز همانند «انتقام سیث»(The Revenge of Sith) با بازخورد سرد در ابتدا رو به رو خواهد شد و سپس جایگاه خود را در طی گذشت سالیان باز خواهد ستاند؟ یا شبیه به «نیرو برمی خیزد»(The Force Awakens) خواهد شد که در ابتدا و به هنگام اکران در دسامبر سال ۲۰۱۵ بسیار مورد استقبال قرار گرفت و حالا بعد از گذشت ۲ سال ورق برگشته است؟ یا به کل سرنوشت متفاوتی در انتظار این قسمت خواهد بود؟

دلیل اینکه باید «آخرین جدای»(The Last Jedi) را حتما تماشا کنید( جدا از اینکه با یکی از نمادهای فرهنگ عامه که همه باید ببینند رو به رو هستیم) برای همان یک نیمه دوجین لحظات خوب و ماندگاری است که بالاتر اشاره کردم. لحظات هنری و جالب در این فیلم به حد کافی وجود دارند که نمره قبولی را از ما بگیرند. اما باید اعتراف کنم که به هر صورت، از این فیلم تا حدی که شاید و باید راضی نیستم علی الخصوص از نحوه روایت داستان آن و با توجه به سابقه کارگردان یعنی آقای «جانسون»( فیلم قبلی او یعنی «لوپر»(Looper) در سال ۲۰۱۲ محبوب ترین فیلم من بود). لحظات مشخص و بارزی در فیلم هستند که می توانند شما را برای یک بار دیدن فیلم ارضا کنند اما همچنان نمیتوان از مشکلات روایت طولانی و غیرمنسجم فیلم چشم پوشی کرد.

منبع: نقد فارسی

غیرمنتظره – سایت خبری گیلان | اخبار گیلان – خبر رشت