به گزارش سپیدخبر، منتقد: عباس نصراللهی – امتیاز ۴ از ۱۰
هشدار! این متن ممکن است بخشی از داستان فیلم را لو دهد.
اساسا وجود نامهایی که برای مردم آشنا هستند و مردم آنها را دوست دارند در همه سینماهای جهان جذابیتی خاص دارد و میتواند به فروش، محبوبیت و البته در نگاهی خلاف این موضوع، به زمین خوردن یک فیلم کاملا تاثیرگذار باشد. سینمای ما نیز از این قاعده مستثنی نیست که هیچ، در جاهایی و نسبت به افرادی بسیار پرشور تر و شاید بی منطق تر با این مساله برخورد دارد، که البته این برخوردها ناشی از مسائلی مختلف و در نهایت ناشی از نوع نگاه عام مردم است، اتفاقی که بد نیست، اما اگر رو به بدی برود، قطعا ضربات جبران ناپذیری را به سینما، فیلم و همه عواملش وارد خواهد کرد، موضوعی که به وفور در سینمای ما در این روزها دیده میشود. آخرین ساخته محسن قرایی نامهای محبوبی را با خود به همراه دارد، از سعید روستایی جوان که به عنوان فیلمنامه نویس با قرایی همکاری دارد تا حامد بهداد و باران کوثری و سایر عوامل که همگی دست به دست هم دادهاند تا فیلم فروش خوبی داشته باشد و با استقبال خوبی مواجه شود، اما مساله اصلی این است که برخی از اوقات و در فیلمهایی، حتی حضور نامها و محبوبیتشان نیز نمیتواند کمک شایانی به فیلم بکند و شاید موفقیتی موقتی آن هم تنها از لحاظ فروش در گیشه را برای فیلم به ارمغان آورد، ولی در نهایت نتیجه فیلمی اثر بخش که بتواند حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشد نخواهد بود.
«سد معبر» همانطور که نام سعید روستایی را به عنوان فیلمنامه نویس یدک میکشد، همانطور هم با محتوایی اجتماعی و خانوادگی به بینندگان عرضه شده است، محتوایی که دغدغه روستایی در «ابد و یک روز» نیز بوده و طرحی از محسن قرایی باعث شده تا فیلمنامه «سد معبر» این چنین نگارش شود و در نهایت به زبان تصویر ترجمه شود. فیلمی که داستانی از قشر خاصی از جامعه را به تصویر کشیده است، مامورین سد معبر شهرداری که همه جامعه آنها را میشناسند و قطعا بسیاری نیز با آنها برخورد داشتهاند، انتخاب این سوژه به خودی خود کمک زیادی به این که اثز بتواند جذاب باشد خواهد کرد، زیرا بسیاری از مردم کنجکاوند تا ببینند کار و زندگی این قشر چگونه به تصویر کشیده شده است، اما داشتن سوژهای خوب و جذاب تنها بخش کوچکی از ابتدای کار فیلم سازی است و پرداختن درست به آن و از همه مهمتر نوع نگاهی که به این موضوع خاص وجود دارد، بسیار مهم تر و بزرگ تر است. «سد معبر» مانند بسیاری دیگر از آثار سینمای ما بزرگترین ضربه را از فیلمنامه اش میخورد، فیلمنامهای که همزمان میخواهد قصه بگوید، پیام اخلاقی برساند، جذاب و پر جنب و جوش باشد و در نهایت بتواند کاری کند تا بیننده در مقام قضاوت بنشیند و شخصیتها و اعمالشان را تحت نظر گرفته و در مورد آنها فکر کند، اتفاقاتی که باید در فیلمهای اجتماعی سطح بالا رخ دهند تا بتوانند تاثیرگذار باشند، اما به دلیل وجود ضعف در فیلمنامه «سد معبر» هیچ یک از این اتفاقات به درستی رخ نمیدهند.
فیلم شروعی خوب و جذاب دارد و خبر از هیجان و اتفاقاتی میدهد که پیش از این در فیلمهایی از این دست دیده شدهاند، اتفاقاتی که کمی ناگوار هستند و از دل جامعه و قشر خاصی از آن بیرون آمدهاند، این شروع جذاب و هیجانی کمک میکند تا بیننده بخواهد ادامه فیلم را ببیند، اما «سد معبر» یک مشکل بزرگ دارد که از پس مشکل فیلمنامهای آن بیرون میزند. و آن مشکل این است که فیلم خیلی زود تمام میشود، یعنی دست قصه و شخصیتهایش خیلی زود رو میشود و پس از این رو شدن فیلم تنها در حال کلنجار رفتن با شخصیتها و رد و بدل کردن دیالوگهایی است تا پیامهایش را برساند و بتواند قصهای که همان ابتدا تمام شده را دست و پا شکسته به سوی انها ببرد. وقتی در همان بیست دقدقه ابتدایی فیلم مامورین سد معبر به سوی دست فروشها میروند و با آنها درگیر شده و در این بین تهمتی به شخصیت اصلی فیلم یعنی «قاسم» با بازی «حامد بهداد» زده میشود و در پس این اتهام بیننده صحنهای را در خانه «قاسم» و در یک مهمانی خانوادگی میبیند، و متوجه خواهد شد که تهمت زده شده نه درست و نه چندان غلط، اما هیچ نشانهای برای درست بودن این اتهام پیش از این صحنه به درستی داده نشده است و همانجا کار قصه و فیلم تمام میشود و هر چه بعد از آن رخ میدهد دیگر توان خاصی برای تاثیرگذاری ندارد، درست است که رخ دادن اتفاقاتی ناگوار و گاها هیجانی که پشت سر هم رخ میدهند شاید بتواند بیننده را پای تصویر نگاه دارد، اما قصه و مسالهای که در ابتدای فیلم مطرح شده بود در بین تمام این اتفاقات گم میشود و وجود چند صحنه که بر صحبتهای ابتدایی فیلم دلالت دارند نیز نمیتوانند کمکی به این موضوع کنند، زیرا همه چیز آن قدر درهم میشود و مسلسل وار رخ میدهد که نه تلاشی برای جمع آوری درست آنها سودی دارد و نه اینکه هعیچ گاه این جمع آوری نیز رخ نمیدهد.
وقتی بناست تا در مورد قشری خاص که وظایفی خاص تر دارند صحبت شود، فضاسازی، شخصیت پردازی و البته دادان اطلاعات درست به بیننده بسیار تاثیرگذار و مهم است، موضوعی که در فیلم «سد معبر» تنها به همان شخصیت پردازی محدود شده و فضاسازی فیلم با رفتن به سمت نمایش چند دعوا و مخدوش نشان دادن زندگی خانوادگی به بیراهه رفته است و اطلاعات در مورد این شخصیتها و شغل آنها و فضایی که در آن کار میکنند به خوبی ارائه نمیشود و فضای فیلم معطوف به شلوغ کاری و دیالوگهای فراوان و البته چند خرده اتفاقات در بین این همه شلوغ کاری میشود. و قطعا همه این ضعفها باعث میشوند تا بیننده تنها بخواهد نتیجه این شلوغ کاریها و در جاهایی بی فکریهای شخصیت اصلی را دنبال کند، در صورتی که از ابتدای فیلم و با توجه به موضوعی که در آ؛از مطرح میگردد، توقع بیننده این خواهد بود که جوابی درست برای رفع یا عدم رفع این اتهام داده شود، اما تنها حضور یک شخصیت متناقض که در ابتدا بازخوردی بد از خود به بیننده میدهد در ادامه باعث میشود تا بیننده کمی متوجه اشتباهات «قاسم» شود، و البته دیالوگی در بیمارستان توسط این شخص گفته میشود که آن قدر شعارگونه و سطحی است که حضور وبش در فیلم را با این پایان بد همراه میکند.
تنها حضور این دو شخصیت در فیلم موثر و دیدنی است، شخصیتهایی که حامد بهداد و نادر فلاح نقشهای آنها را بازی میکنند، بازیهایی که از سمت نادر فلاح خوب اجرا شده اما در مورد حامد بهداد در جاهایی خوب و در جاهایی یادآور نقشهای بسیاری است که او با این سبک و سیاق به نمایش گذاشته است، سایر شخصیتها نه خوب پرداخت شدهاند، نه بازی گیرایی دارند و طبیعتا تاثیر آنچنانیای را هم نخواهند داشت، در صورتی که باید تاثیرگذار باشند. محسن قرایی فیلم را با تمام ضعفهای فیلمنامهاش خوب کارگردانی کرده و چند صحنه جذاب و درست را به بیننده ارائه کرده است، مانند صحنه تصادف و سکوت طولانی بعد از آن و یا چند صحنه درگیری که دوربین در آنها موقعیتی خوب دارد، اما این کارگردانی نسبتا خوب نیز نتوانسته کمکی به خوب بودن آنچنانی فیلم بکند.
«سد معبر» فیلمی است که در درون خود پیامی اخلاقی دارد، اما نه به بدترین شکل ممکن بلکه به یکی از شکلهای بدی که میتوانسته این پیام را ارائه داده است، چند دیالوگ در قسمتهای مهم فیلم که به صورت سطحی بیان میشوند ضربهای بزرگ به رساندن این پیام وارد کردهاند، شور و پیچیدگی قصه و گرههای آن تنها به همان چند دقیقه ابتدایی معطوف شده و پس از آن دیگر فیلم توان کافی برای ضربه زدن و یا آگاه کردن درست را دارا نیست، سوژهای خوب که در خود اتفاقات و چالشهای فراوانی دارد از بین رفته و در نهایت اثری به بیننده ارائه شده است که نه درست پیامش را میرساند، نه میتواند به عنوان اثری اجتماعی در مورد قشری خاص، تصویری درست از آنها ارائه دهد و نه اینکه میتواند استفادهای بهینه از این سوژه کند تا حرفی دیگر را بزند. فیلمی که میتوانست بسیار بهتر از این باشد.
- کد خبر 12439
- پرینت