به گزارش غیرمنتظره و به نقل از چند ثانیه، عبدالرضا خزایی – روزنامه نگار: سیاست در ایران همیشه آبستن تحولاتی است که گاهی در ظاهر آرام اما در باطن پرآشوباند. آنچه این روزها در فضای سیاسی کشور جریان دارد، بیش از آنکه یک روند طبیعی از تغییر و تحول باشد، بیشتر به صحنهای از یک سناریوی حسابشده شبیه است؛ سناریویی که در آن برخی بازیگران، عبور از وفاق را به عنوان راهبرد جدید برگزیدهاند.
سه ماه نخست دولت پزشکیان با وجود برخی انتقادات، نشان داد که مسیر اعتدال و تعامل همچنان در میان افکار عمومی مطلوبیت دارد. اما گویا برای گروهی، این میزان از همراهی و همگرایی، بیش از حد تحمل است. آنها که سالها بر طبل تقابل و تخریب کوبیدهاند، نمیتوانند بپذیرند که سیاست بدون جنجال و بحران هم ممکن است.
ورود خودسرها به میدان، آن هم بدون پشتوانه اجتماعی، اتفاق تازهای نیست. اما آنچه امروز آن را متمایز میکند، این است که این جریان بیش از پیش از پشتوانههای پیدا و پنهان بهره میبرد. کسانی که روزگاری قدرت را در قبضه خود داشتند و اکنون با مشاهده تغییر رویکرد در حکمرانی، نمیخواهند صحنه را ترک کنند.
سؤال اساسی اینجاست: آیا باید این روند را بخشی از فرآیند طبیعی دموکراسی دانست یا آن را نشانهای از آغاز پروژهای برای تخریب آرامش سیاسی کشور؟ اگر قرار باشد وفاق، که ستون اصلی پایداری یک جامعه است، به بهانههای واهی قربانی شود، آنگاه پرسش بعدی این خواهد بود که چه کسانی از این وضعیت بهره خواهند برد؟
پزشکیان و تیمش در نقطه حساسی ایستادهاند؛ جایی که باید میان مماشات و قاطعیت، یکی را انتخاب کنند. تحمل مخالفان ارزشمند است، اما وقتی مخالفت از مسیر نقد سازنده خارج شده و به تخریب ساختاری تبدیل میشود، دیگر نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت. اگر قرار باشد سیاست به جاده یکطرفهای تبدیل شود که در آن یک طرف بیمحابا میتازد و طرف دیگر تنها نظارهگر باشد، نه از وفاق چیزی باقی میماند و نه از امید مردم به اصلاح.
- کد خبر 125672
- پرینت