شما اینجا هستید

تیتر یک » مجموعه‌ای از یادداشت‌ها به مناسبت درگذشت نجف دریابندری

به گزارش غیرمنتظره و به نقل از روزنامه اعتماد، نجف دریا بندری در ۹۱ سالگی درگذشت و از خود کتاب‌های خوب و خواندنی به جا گذاشت. با نوشته‌ها و گفته‌هایی از: کاوه میرعباسی،لیلی گلستان، علی دهباشی،رضا رضایی ابوتراب خسروی،قاسم آهنین جان کیهان خانجانی، احسان رضایی و …

بهنام ناصری

درگذشت نجف دریابندری دیروز فضای فرهنگ و هنر ایران را تحت تاثیر خود قرار داد. چنانکه طبعا هر خبری برای بخش فرهنگی رسانه‌ها تحت‌الشعاع آن قرار گرفت. نویسنده و مترجمی صاحب‌سبک که نثر ویژه‌اش شهرت داشت و افزون بر آن، درک مطلب در زبان مبدا و انتخاب زبانی متناسب با آن در فارسی از ویژگی‌هایش بود.

دریابندری مترجم و نویسنده پرکاری بود که کارش دامنه‌ای گسترده‌تر از تنها کار مترجمی را در بر می‌گرفت. گرچه قد و سایه ترجمه‌هایش به سبب برگرداندن آثار نویسندگانی چون ارنست همینگوی، ال‌‌ای داکترو، مارک تواین، ساموئل بکت، کازوئو ایشی‌گورو و… چنان بر فضای فرهنگ و ادبیات ایران سنگین و مستدام است که گزیری نداریم جز اولی دانستن کار مترجمی او قبل از همه و بعد دیگر کارهایش را در نظر آوردن.

نجف دریابندری زمانی با ملک‌المکوت ملاقات کرد که به تازگی، اول اسفند ۹۸، نیمه اول از ۹۱ سالگی را پشت سرگذاشته بود. او اول شهریور ۱۳۰۸ در آبادان به دنیا آمد. شهری به سبب گران‌باری ماده خامی که در سینه‌اش نهفته بود، نقش مهمی در تاریخ معاصر ایران دارد. پالایشگاه نفت آبادان که به سال ۱۲۹۱ ساخته شده بود، در پایان قرن گذشته و سه دهه آغازین سده جاری، آن شهر را کانون مراودات بین‌المللی کرد و مقصدی برای سفر فرنگی‌ها و خاصه انگلیسی‌ها شد که اگر چه در خوانشی جامع و تاریخی ناظر بر نوعی استعمار غیررسمی بود اما مانند هر مراوده دیگری از این دست، دستاوردهایی هم به جهت فرهنگی و هنری برای ایران داشت. ورود محصولات هنری و فرهنگی غرب از فیلم و ادبیات گرفته تا موسیقی و نیز حشر و نشر طبیعی مردم شهر با خارجی‎هایی که عمدتا به زبان انگلیسی حرف می‌‎زدند، سبب شد از رهگذر این معاشرات دو، سه نسل از نویسندگان، مترجمان، فیلمسازان و… تربیت شوند. نجف دریابندری طبعا یکی از مهم‌ترین نمونه‌های این توفیق اجباری بود. او می‌گفت زبان را در آبادان اول از طریق فیلم‌های سینمایی که به زبان انگلیسی برای کارمندان بریتانیایی شرکت نفت نمایش می‌دادند و بعد در جریان معاشراتش با انگلیسی‌زبان‌ها آموخت.

دریابندری ۲۳ سالش بود که «وداع با اسلحه» همینگوی را به عنوان اولین کار خود ترجمه کرد. ترجمه‌ای که هنوز می‌درخشد. او در مورد وداع با اسلحه گفته است که این کتاب را زمانی که به شرکت نفت رفته بوده و در اداره انتشارات کار می‌کرده از ابراهیم گلستان گرفته بوده و هرگز هم نتوانسته به او برگرداند: «چون بعدا مرا دستگیر کردند و دیگر نمی‌دانم چه شد.»

دریابندری بعد از کودتای ۲۸ مرداد به زندان رفت. به جرم عضویت در حزب توده به زندان افتاد و حتی گفته می‌شود که با اعدام فاصله چندانی نداشت. او البته مانند بسیارانی از اهالی هنر و ادبیات، کار حزبی را تاب نیاورد و نوشتن را به مثابه عملی روشنگرانه به مبارزه مستقیم سیاسی ترجیح داد. خیلی‌ها زندانی شدنش را در این تصمیم او موثر می‌دانند در حالی که تجربه خیلی‌های دیگر مانند او که عطای فعالیت تشکیلاتی سیاسی را به لقای آن بخشیدند و آرمان و اندیشه خود – اگر قائل به وجود چنین آرمانی بوده باشند- را بر کار ادبی متمرکز کردند. دوست نویسنده دریابندری، ابراهیم گلستان مثال روشنی است.

همان ‌طور که تقریبا همه به مهارت و دانش و تسلط دریابندری در پیوند متن مبدا با مختصات و روح زبان مقصد اشاره می‌کنند، خود او نیز از این خصلت به عنوان فرازی مهم در کارنامه فرهنگی خود یاد کرده است. دریابندری به تجربه خواندن ترجمه فارسی یک کتاب اشاره کرده و آن را در چیره‌دست شدن مترجمی خود بسیار موثر دانسته است. اینکه وقتی دن‌کیشوت با برگردان محمد قاضی را خوانده، کسی را در مقام مترجم دیده که فقط متن را از مبدا به مقصد برنمی‌‎گرداند بلکه تلاش می‌کند تا زبانی در تناسب فضا و روح متن مبدا در زبان مقصد پیدا کند: «این برای من خیلی درس مهمی بود و فکر کردم در ترجمه باید همین کار را کرد. یعنی برای هر کاری آدم باید بگردد و زبان آن را پیدا کند.» و حالا در اولین روز بعد از درگذشت او، کتاب‌‎‌هایش به پا می‌خیزند و گواهی می‌دهند که هیچ کس به خوبی او این درس را درنیافته و پس نداده است.

زندان رفتن برای دریابندری آورده دیگری هم داشت و آن علاقه‌مند شدنش به فلسفه بود. این علاقه‌مندی دستاورد قابل‌اعتنایی برای فرهنگ ایران داشت و آن ترجمه کتابی مهم بود. او در چهار سال حبسی که همزمان با ترجمه «وداع با اسلحه» به آن ورود کرده بود، «تاریخ فلسفه غرب» اثر برتراند راسل را به فارسی برگرداند. ترجمه‌ای که بعدا انتشارات سخن آن را منتشر کرد.

دریابندری در سال ۱۳۳۷ از زندان آزاد شد. تحمل چهار سال حبس حسابی آبدیده‌اش کرده بود. پس از آزادی کارهای مختلفی انجام داد و در نهایت سردبیر انتشارات فرانکلین شد آثار رمان‌نویسان و نمایشنامه‌نویسان بنام امریکایی را ترجمه کرد و از جمله «پیرمرد و دریا»ی همینگوی و «هاکلبری فین» مارک تواین را. همکاری او با انتشارات فرانکلین ۱۷ سال یعنی تا سال ۱۳۵۴ ادامه پیدا کرد.

از سال ۵۴ با سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران وارد همکاری شد تا متون فیلم‌های خارجی را ترجمه کند. چند سال بعد این همکاری پایان یافت و او دوباره روی نوشتن در مقام مترجم و مولف متمرکز شد. تمرکزی که حدود دو دهه ادامه یافت و آثار مهمی را رقم زد.

دریابندری مترجم علاوه بر برگرداندن متون انگلیسی به فارسی، آثاری را هم از ادبیات ایران به انگلیسی برگردانده است که از آن به انگلیسی هم ترجمه‌هایی دارد که برخی از شاخص‌های‌شان هنوز منتشر نشده است.

او در مقام مترجم یک جایزه بین‌المللی هم دارد. جایزه تورنتون وایلدر از دانشگاه کلمبیا که به خاطر ترجمه آثار ادبی امریکایی به او تعلق گرفت.

آثار دریابندری بی‌شمارند و به زودی در این صفحه پرونده‌ای با موضوع ترجمه‌های او منتشر خواهیم کرد؛ در پایان برای تعریضی به سلوک و روحیه منعطف او بد نیست به کتاب متفاوت از او اشاره کنم. «کتاب مستطاب آشپزی» کار مشترک او و همسرش فهیمه راستکار که اگر چه موضوع آن آشپزی است اما نظرگاه متفاوتی به آن تعبیه می‌کند. کتابی که نشان نثر و بیان طناز دریابندری را بر خود دارد.

مترجمان و نویسندگان ایرانی به بهانه درگذشت این مترجم و نویسنده از او با «اعتماد» گفته‌اند.

مثل دریابندری هر نیم‌قرن یک‌بار هم نمی‌آید

رضا رضایی

از من پرسیده شده که اهمیت کار دریابندری در ترجمه چیست. باید بگویم آن را که عیان هست…

با این حال اگر بخواهم در مورد این اهمیت عیان حرف بزنم، به نثر و زبانی اشاره کنم که آقای نجف دریابندری داشتند و در کار ترجمه ایشان بسیار نقش داشت. ایشان به زبانی ترجمه می‌کردند که مختص خودشان بود. در واقع نثر و زبان مستقلی داشتند که مال هیچ کس جز خود ایشان نبود. هیچ مترجم دیگری نمی‌تواند به آن زبان سهل و ممتنع دست پیدا کند. این ویژگی خاصیت مهم ترجمه آقای دریابندری بود.

اینکه مترجمی بتواند متن مبدا را با بیانی ساده به مختصات زبان مقصد درآورد، توانایی بسیار مهمی است که هر کسی از آن برخوردار نیست. آقای دریابندری از این مهارت برخوردار بود. برعکس رفقای امروزی ما که ساده‌ترین مفاهیم را به زبان پیچیده می‌نویسند، ایشان مفاهیم دشوار متن مبدا را بی‌آنکه مفهوم از دست برود، به زبانی ساده بیان می‌کردند. به نظرم مترجمان ما خصوصا مترجمان نسل جدید باید این مهارت را از آقای دریابندری یاد بگیرند.

ویژگی دیگر ایشان، شخصیت جامع‌الاطراف ایشان بود. از جهتی در سیاست حضور و فعالیت داشتند، از جهت دیگر در زمینه ترجمه متون تاریخی کار کرده بودند، در ادبیات هم که با آثار مهمی که ترجمه کرده‌اند آشنا هستیم و… در هنرهای دیگر هم کار کرده بودند و شاید کمتر بدانند که طراحی و نقاشی هم می‌کردند.مجموعه این ویژگی‌هاست که وقتی در یک آدم وجود داشته باشد، او را به آقای نجف دریابندری تبدیل می‌کند. شاید هر پنجاه، شصت سال یک بار آدمی با توانایی دریابندری پدید بیاید.

دمیدن روح ادبیات ایرانی در ترجمه‌ها

ابوتراب خسروی

جف دریابندری، نویسنده و مترجم یگانه‌ای بود. چه از نظر نثر و رفتار با کلام در جمله، چه از نظر طنزی که داشت، چه به لحاظ ظرافتی زیرپوستی ترجمه‌ها و نوشته‌هایش که نتیجه آن نثر و طنز و چیزهای دیگر بود، کسی شبیه او نیست. به ویژه آن کتاب معروفش «چنین کنند بزرگان» به اعتقاد خیلی‌ها تالیف بود، نه ترجمه. نثر شاخص او در آن کتاب به خوبی آشکار است.

خلاقیت دریابندری در کار ترجمه، مثال‌زدنی است. او با مهارت خود از پس مهم‌ترین کاری که از یک مترجم انتظار می‌رود، یعنی حفظ روح متن اصلی، به خوبی برمی‎آمد. برعکس خیلی از مترجمان که در جریان کار آنها، متن اصلی از روح خود خالی می‎شود. دریابندری در واقع روح ادبیات ایرانی را در ترجمه‌هایش می‌دمید و در نتیجه اثرش خلاقانه از آب درمی‎آمد.

بسیاری از کارهایی را که او ترجمه کرده است، دیگران هم ترجمه کرده‌اند اما در قیاس آنها، برتری کیفی کار دریابندری آشکار است. به هر جهت دریابندری از مترجمان شاخص و – به اصطلاح – با کلاس ادبیات ما بوده و هست. ترجمه‌هایی که برای اهالی فرهنگ به یادگار گذاشته، از آثار همینگوی گرفته تا فاکنر و… همه در زمره ترجمه‌های شاخصی هستند که دیگر هرگز نیاز به ترجمه‌ای دیگر ندارند. یک همینگوی شاهد مثال باشد کفایت می‌کند. ترجمه‌های او از همینگوی بهترین ترجمه‌هایی است که از این نویسنده در ایران درآمده.

در پایان دوست دارم توصیه‌ای به نویسندگان جوان بکنم؛ اینکه از کتاب «چنین کنند بزرگان» او غافل نشوند. به نظرم هر نویسنده ایرانی باید این کتاب را بخواند.

بزرگِ بی‌جانشین

لیلی گلستان

اولین کتابی که از ایشان خواندم وداع با اسلحه همینگوی بود و از همین کتاب با نام ایشان آشنا شدم. بهترین ترجمه ایشان را بازمانده روز می‌دانم که خیلی خوب توانسته بودند زبان کتاب را در بیاورند و بسیار ترجمه موفقی بود.

من چند بار ایشان را بیشتر ندیدم و سرزندگی و قهقهه‌های‌شان به یادم مانده. یک بار هم دوست معماری (مهندس ایرج کلانتری) به من گفت خانه نجف را من ساخته‎ام و دوست دارم معماری من را ببینی که رفتیم خانه ایشان و فهیمه عزیز همسرشان هم هنوز در قید حیات بودند و من را بردند به تماشای خانه و دیدار از مجموعه نقاشی‌های‌شان.

چیزی که در ایشان خیلی می‌پسندیدم، انتخاب‌های‌شان برای ترجمه کردن بود.

وقتی کتاب آشپزی‌شان منتشر شد خیلی‌ها معتقد بودند کسی که همینگوی ترجمه می‌کند نباید کتاب آشپزی بنویسد! این مخالف‌ها همه از زمره آدم‌هایی بسته در چارچوب ذهن حقیرشان بودند که بحث و توجیه را بر نمی‌تافتند. در حالی که من فکر می‌کنم کار بسیار فوق‌العاده‌ای بود. کتابی بسیار زیبا و حرفه‌ای به دلیل وسواس زیاد ناشر (نشر کارنامه) و بسیار به دردبخور از لحاظ تنوع و نوآوری در غذاها. این کتاب درست مثل یک فرهنگنامه است.کتاب دیگری که ایشان انگار تالیف کرده بودند اما به اسم ترجمه معرفی شد و هرگز هم حقیقت ترجمه یا تالیف بودنش معلوم نشد کتاب «چنین کنند بزرگان» بود که من خیلی از خواندنش لذت بردم.

با رفتن ایشان ادبیات معاصر ایران مترجم و نویسنده بزرگی را از دست داد که جایگزینی ندارد.

اهمیت آگاهی‌بخشی یک مترجم

کیهان خانجانی

جف دریابندری خود را صرفا واسطه بین متن و نویسنده انگلیسی‌زبان و متن و خواننده فارسی زبان نمی‌دانست، وظیفه‌ای بیش از این بر دوش خود می‌دید: انتقال آگاهی. شیوه‌اش فقط ترجمه متن‌هایی غیر از داستان نبود، بزرگ‌ترین شیوه‌اش برای مصرف‌کنندگان ترجمه و اهالی ادبیات داستانی، مقدمه‌نویسی بر ترجمه‌ها بود.

مقدمه‌هایش بر ترجمه‌هایش فرم داشت، گاه از زندگی‌نوشت نویسنده آغاز می‌کرد و می‌رسید به بالیدنش، می‌رسید به شروع نوشتنش، درونمایه و سبکش و فرجام کارش؛ و گاه فرمی دیگر برمی‌گزید، آخر به اول، میانه به آغاز، و بعد به آخر. و لابه‌لای تمام این گزارش‌ها، تحلیلی از وضعیت فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی دوران آن نویسنده و آن اثر ارایه می‌داد و در عین حال توضیحاتی درباره دایره واژگان، عنوان کتاب، تاکیدها و معادل‌های فارسی و تمام اینها بر اساس آگاهی‌رسانی بود. از همین است که از طریق مقدمه‌هایش حتی می‌توان تقلب کرد و درباره اثری نخوانده حرف زد!

مقدمه‌هایش بر همینگوی و ایشی گورو و فاکنر و بسیارانی، نه‌تنها زندگی نویسنده و درونمایه اثرش و زمانه‌اش را هویدا می‌کند، گاه اشاراتی دارد که برای نویسندگان ایرانی می‌تواند نقش آموزشی خلاقه را ایفا کند. مثلا در مقدمه‌ ۷ صفحه‌ای بر «بازمانده روز» وقتی درباره سبک در آثار ایشی‌ گورو می‌نویسد، مثلا وقتی درباره عنصر زبان در آثار همینگوی می‌نویسد.

ترجمه پیرمرد و دریا در نشر خوارزمی ۱۴۳ صفحه است که مقدمه استاد دریابندری ۶۸ صفحه از آن را دربر گرفته است. مقدمه‌ای در ۱۷ فصل که می‌تواند به صورت کتابی مستقل منتشر شود. ورودیه‌های هر فصل آنقدر کوبنده و خواندنی و آگاهی‌بخش است که تا پایان فصل ادامه‌اش می‌دهیم و بعد ورودیه بعدی. خواندن این مقدمه، مجزا از داستان همینگوی، یک کلاس درس کامل است.

او حتی در مقدمه‌‌های کوتاهش نیز چنین است، مثلا مقدمه ۸ صفحه‌ای بر رمان «وداع با اسلحه» که ورودیه‌اش چنین است: «سرخوردگی از چیزهای مقدس و وازدگی از کلمات مجرد، یکی از مشخصات اصلی نسل بعد از جنگ جهانی اول بود.» هر کسی نمی‌تواند جمله‌ای چنین موجز و عمیق و تاریخمند و هستی‌شناسانه بنویسد.

عطا و لقای دریابندری در خیلی چیزهاست، اما بی‌شک یکی از این خیلی چیزها، مقدمه‌نویسی اوست که چندان به آن پرداخته و ارجش دانسته نشده است. بی‌شک او از تاثیرگذاران بر مترجمانی است که مقدمه‌ها و موخره‌های‌شان راهگشای نویسندگان اکنون است، از جمله: احمد اخوت، منوچهر بدیعی، صالح حسینی، رضا رضایی، فرزانه طاهری، عبدالله کوثری، احمد گلشیری و…

بیانیه انجمن منتقدان تئاتر

انجمن منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه‌ تئاتر طی صدور پیامی، درگذشت نجف دریابندری را تسلیت گفت.

در متن این پیام آمده است: جایگاه شادروان نجف دریابندری در عرصه‌ نویسندگی و ترجمه‌ تاریخ و ادبیات داستانی بر کسی پوشیده نیست اما شاید بسیاری از جوانان امروز کمتر بدانند که قلم شاهکارنویس او در زمینه‌ نقد تئاتر و ادبیات نمایشی نیز چیرگی زبانزدی داشت. او از ابتدای تاسیس انجمن منتقدان و نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر به عنوان عضو افتخاری، تا زمان سلامتی جسمانی‌اش همواره چون پدری دلسوز، مشاور و قوت قلب بود.

انجمن منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه‌ تئاتر فقدان این گنجینه‌‌ بشری را به جامعه‌ فرهیخته نویسندگان، ادیبان و منتقدان و دوست‌داران او تسلیت می‌گوید. باشد تا روح بزرگوارش در آرامش و غرق رحمت الهی باشد.نجف دریابندری، ۱۵ اردیبهشت‌ ۹۹، در سن ۹۹سالگی بدرود حیات گفت.

غیرمنتظره – سایت خبری گیلان | اخبار گیلان – خبر رشت